611
خورموج یکی از شهرهای استان بوشهر و مرکز شهرستان دشتی است. شهر خورموج در ۹۰ کیلومتری جنوب شرق بندر بوشهر و در میانه استان بوشهر قرار دارد و مرکز ...
خورموج یکی از شهرهای استان بوشهر و مرکز شهرستان دشتی است. شهر خورموج در ۹۰ کیلومتری جنوب شرق بندر بوشهر و در میانه استان بوشهر قرار دارد و مرکز شهرستان دشتی است. ارتفاع خورموج از سطح دریا ۶۰ متر و وسعت آن ۷۹۷ هکتار میباشد. آب و هوای آن گرم و خشک میباشد که حداقل و حداکثر دما در طول سال از ۳- تا ۵۴ درجه متغیر است. میزان بارندگی بین ۲۰۰ تا ۲۸۵ میلیمتر متفاوت است. خورموج در طول جغرافیایی ۵۱درجه ۲۳دقیقه شمالی و عرض جغرافیایی آن ۲۸درجه ۳۹دقیقه شرقی است.
بر اساس آمار سرشماری رسمی سال ۱۳۹۰ جمعیت این شهر ۳۴٬۹۴۴ نفر (۸۷۷۷ خانوار) میباشد. و در سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۱٬۶۶۷ نفر بودهاست. مردم آن به زبان لری جنوبی و گویش دشتی خورموجی صحبت میکنند.
قلعه خورموج یکی از آثار شکوهمند تاریخی استان بوشهر است که طی زمان تغییر یافته و روی به ویرانی گذاشت است. قلعه خورموج شامل چهار حصار، چهار قلعه، اندرونی، عمارت مرکزی و قراولخانه و اصطبل بودهاست. قسمتی از ان به نام قلعه محمد خان دشتی و قسمت دیگر آن به نام قلعه جلال خان معروف بودهاست. این قلعه در شهر خورموج واقع شدهاست. سبک معماری آن سلجوقی و متأثر از سبک قلعه سازی دوره ساسانی است که با استفاده از تاق نماها و گچبری در آرایش دیوارها و درون اتاقها بنا شدهاست. قلعه خورموج یکی از آثار شکوهمند تاریخی استان بوشهر است که طی زمان تغییر یافته و روی به ویرانی گذاشت است. قلعهٔ محمد خان دشتی در سال ۱۳۷۹در فهرست آثار ملی به شمارهٔ ۳۰۳۲ به ثبت رسید. این اثر که یکی از با شکوهترین نمونههای معماری دوره قاجاریه و دارای تزئینات بدیع و منحصر به فردی است، بارها مورد تاخت و تاز قرار گرفتهاست. این اثر ملی که زمانی با برجهای متعدد و گوشوارههای زیبا، هیبت و شکوه خود را به رخ هر رهگذری میکشید، امروز در میان انبوهی از ساختمانهای چند طبقهٔ شهری محاصره شدهاست.
میکنند.
محمد خان فرزند حاج خان در عصر خود از خوانین و فرمانروایان با قدرت و با نفوذی بوده که در حوزه قلمرو دشتی آن روز حکومت میکرده محمد خان دردروان کودکی به همراه مادر و دو برادر مهترش به اعتبا مقدسه عراق رفته و چندین سال در نجف اشرف به تحصیل اشتغال ورزید تا گاهی که مادرش در قید حیات بود او نیز در آنجا توقف کرد ولی پس از فوت مادرش به دشتی مراجعت نمود و تا زمان برادرانش که هر یک به نوبه خود حکومت مطلقه خاک وسیع دشتی را به عهده داشتند او نیز ضابط بخشی از این بلوک بود و سپس خود بعد از چندی فرمانروای آنحدود گردید و در اندک زمان دست به کار امور عمرانی شگرفی است احداث قنوات و غرس نخیل و ترویج و ازدیاد کشت و زرع و ساختمان قلاع در غالب نقاط به همت و اراده او انجام یافت از آن تاریخ ۱۲۰ سال میگذرد هنوز مردم زیادی از باغها و کاریزها وبناها و سایر آثار او بهرهبرداری میکنند قلعه ای را که در خورموج مرکز دشتی برای خود بنیاد نهاد و تا به امروز باقی است معرف عظمت و جلال شخصیت و بزرگی که پر از کتب نفیس و کمیاب بوده درست کرد ساعات فراغت را به مطالعه و نوشتن سرگرم بود و با همه گرفتاری که یکفرد حاکم در دوره حکومتش دارد آثار قلمی در خور توجه ای به شرح زیر از خود بجا گذاشته:
دیوان دشتی: مشتمل برقصائد و غزلیات و قطعات و دو بیتیهای اوست.
۲- کتاب نمکدان: این کتاب بسبک گلستان سعد است نسخه ای را علی خان فرزند محمد خان داشته از قرار مسموع در سال ۱۳۰۹ شمسی سرلشکر مهین که در آنموقع سرهنگ بوده بفرماندهی ستون اعزامی خلع سلاح به دشتی میآید و کتاب نمکدان خان را از علیخان میگیرد دارد.
این شهر از لحاظ مذهبی و فرهنگی پیشینه طولانی در منطقه دشتی دارد. قدمت این شهر به قبل از اسلام برمیگردد و وجود آثار و ابنیه تاریخی در این شهر حکایت از قدمت باستانی آن دارد.
خورموج یکی از مهمترین مراکز منطقه تاریخی، فرهنگی و قومی دشتی قدیم است. محل اسکان اهالی قدیم در نخلستانها و در کنار باغات، واقع در غرب خورموج کنونی (غرب جاده بوشهر کنگان) بوده که بر اساس شنیدهها، در آنجا دو مسجد بوده که موقعیت نسبی آن مشخص است و آثاری از آن دو موجود نمیباشد. یکی از آنها در شمال غرب گلزار شهدا و در قطعه زمینی تحت عنوان «نیمخر» که بعضاً آن قطعه زمین را زمین مسجدی یاد میکنند و مسجد دیگر کمی پایینتر از آن در محل باغ انجیر و تل بسیار کوچک و کم ارتفاعی که آن قطعه را تحت نام «تل مسجدی» خطاب مینمایند که آثار کرسی و پی آن تقریباً موجود میباشد.
در وجه تسمیه این شهر سه نظر نزدیک به هم گفته شده یکی اینکه چون نور خورشید در دشت آن با طلوع از کوهی بلند درخشش خاص دارد و موج میزند؛ از این نظر نام این منطقه خورموج شدهاست. دوم اینکه به نظر میرسد نام خورموج مناسبتی با نامهای ساسانی داشته و از از نام هرمز مشتقشده باشد که بعدها تبدیل به هرموز؛ هرموج و خورموج شدهاست و امروز خورموج مینویسند. به معنای خورشید در بلندای تابیده بر دشت.
سوم اینکه قدیمیترین کتاب جغرافیایی که به زبان فارسی نو آغازین بر جای مانده، کتابی است با عنوان حدودالعالم من المغرب الی المشرق از مؤلفی ناشناس که آن را در سال (۳۷۲ هجری قمری - ۹۸۱ میلادی) تألیف کردهاست. در این کتاب در ذیل نواحی آباد و پررونق جنوب غربی ایران امروز ـ خصوصاً ناحیه سیراف و اطراف دشتی ـ از شهری به نام خرمک نامبرده شدهاست. (حدودالعالم…، ص ۳۷۴) خرمک را میتوان، بر خورموج امروزی منطبق دانست و احتمال داد که در قرون دوم تا چهارم اسلامی و شاید در دوران باستان، خورموج امروزی را خرمک مینامیدهاند که معرب آن نیز خرمق بودهاست. در ریشهیابی واژگانی، خُرمُک کلمهای است که از دو جزء خر+مک تشکیل شدهاست که جزء نخست -خُر-، از ریشهٔ اوستانی به معنی خوردن است و همراه با -مو- به معنی خوردنی یا هر چیز قابل خوردن میباشد؛ و -ک- برای تصغیر است. در نتیجه به مکانی اطلاق میشده که دارای محصولات زراعی و مواد غذایی فراوان و علیالخصوص خرما بودهاست. همچنین -مُک- به معنی پوشاندن است؛ یعنی منطقه یا محل پوشیده شده از خوردنیها (خرما) بودهاست. همچنین مُک خود شکل تحریف شده از واژهای فارسی میانه (پهلوی) برای درخت خرما (نخل) میباشد که هماکنون نیز در منطقهٔ جنوب و غرب کشور و به ویژه مناطق شمال غرب خلیج فارس و حوزهٔ استان بوشهر تقریباً با همین تلفظ و درست به همین معنی رواج داشته و هنوز یک واژهٔ زنده است. واژهٔ مک در متون پهلوی را احتمالاً یک واژهٔ بازمانده از زبان ایلامی دانستهاند. اما واژهٔ پهلوی مک میتواند بازماندهٔ واژهٔ فارسی باستان به معنی گل میخ و میخ باشد؛ که شکل ظاهری درخت نخل و شباهت آن با یک میخ تزیینی میتواند مؤید صحت این برداشت باشد. در نتیجه به معنی -خوردنی و رویشگاه خرما- است. درخت نخل (خرما) یک درخت گرمسیری و بنابراین جنوبی بوده و از راه جنوب غرب کشور و منطقهٔ بینالنهرین وارد ایران گردیده و عنوان شناخته شدهٔ درخت آسوریک نیز میتواند تصدیق کنندهٔ این ادعا باشد. در این احتمال واژهٔ خرمک نهایتاً به معنی خوردنی درخت مخ یعنی خرما بودهاست.
میدانها:
بلوارها:
سایت گردشگری ایران