991
کفران، مرکز بخش رودشت و روستایی از توابع این بخش در شهرستان ورزنه استان اصفهان ایران است. این روستا در ۱۷ کیلومتری شهر ورزنه واقع شدهاست. ...
کفران، مرکز بخش رودشت و روستایی از توابع این بخش در شهرستان ورزنه استان اصفهان ایران است.
این روستا در ۱۷ کیلومتری شهر ورزنه واقع شدهاست.
این روستا در دهستان رودشت شرقی قرار دارد و براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن برابر با ۲٬۶۷۹ نفر (۸۸۷ خانوار) بودهاست.
کَفران (به فتح کاف)، بر وزن دَرمان، به معنای سرزمینی گود و پایینتر از نواحی اطراف است.
روستای کفران در کنار یک تپه باستانی به نام کهنده بنا شدهاست که در زبان محلی کپنده نامیده میشود. باقیمانده ظروف سفالی به وفور در جای جای این تپه باستانی دیده میشود. نخستین بررسیها در این تپه باستانی نشان میدهد که تپه کپنده (کهنده) متعلق به دوره آغاز شهرنشینی در فلات ایران است.
کاوشهای باستانشناسی در تپه کپنده که در فاصله ۸۵ کیلومتری شهر اصفهان قرار دارد منجر به کشف سه اسکلت متعلق به انسانهای پیش از تاریخ شدهاست. یافتههای باستانشناسی از این تپه پیش از تاریخ شامل سه گور متعلق به دو مرد و یک زن میشود که به صورت درونمسکونی و زیر خانه محل زندگی شان دفن شدهاند. تدفینها به صورت طاق باز بوده و همراه اسکلتها ظروف سفالی و یک آویز و دستبند مفرغی نیز کشف شدهاست. نخستین اسکلت در این تپه متعلق به یک مرد است که به صورت جنینی زیر یک اجاق خوراک پزی در حالی که آویز مفرغی نیز بر گردن وی بوده کشف شدهاست. یکی دیگر از اسکلتهای کشف شده متعلق به مردی است که در کنار کوره سفالگری خود دفن شدهاست. شواهد باستانشناسی و بقایای خاکستر نشان میدهد که کوره وی پس از مرگ نیز به کار خود ادامه دادهاست. بر اساس شواهد باستان شناسیبه دست آمده، اقوام ساکن در این تپه از اواخر هزاه چهارم و اوایل هزاره سوم پیش از میلاد در این منطقه زندگی میکردهاند.
از جمله مهمترین یافتههای باستانشناسی در تپه پیش از تاریخی کپنده، کشف مقادیر قابل توجهی ژتون است که در دوران پیش از تاریخ برای تجارت مورد استفاده قرار میگرفتهاست. باستان شناسان گمان میکنند اقوام ساکن در این تپه حدود ۶ هزار سال پیش با نقاط دیگر هم جوار خود در تجارت و داد و ستد بودهاند. شواهد نشان میدهد مکان استقرار به دست آمده متعلق به بناهای خشتی با خشتهای قالب گرفته شدهاست.
باستان شناسان در تلاشند تا ارتباط ساکنان این تپه باستانی را با دیگر تپههای هم دوره شناسایی کنند در حال حاضر سطح این تپه به منظور ساخت زمین فوتبال تسطیح شده و باستان شناسان روی این تپه تاریخی به رغم برهم خوردن لایههای تاریخی، شواهدی از عصر آهن پیدا کردهاند.
در نزدیکی تپه باستانی کهنده یا کپنده، باقیماندههای یک ارگ حکومتی با نام باغ سرهنگ وجود دارد که ساخت آن مربوط به اواخر دوره قاجار است. این بنا درواقع دارالحکومه حسینعلی خان ینگآبادی معروف به سرهنگ بودهاست که حاکم وقت روستای کفران و روستاهای اطراف از جمله روستای طهمورثات بودهاست.
از جمله پسران بنام و معروف حسینعلی خان سرهنگ، مهدی خان سرهنگ بوده وی دو پسر بنام حسن خان و حسین خان سرهنگ پور داشته، حسن خان در جنگ با دزدان یاغی کشته میشود. ماجرای تیر خوردن و کشته شدن حسن خان در بالای برج و باروی اطراف کفران زبانزد اهالی روستای کفران است.
حسین خان دارای پنج پسر بوده بنامهای بیژن، مهدی، رضا، محمد و مجید که همگی در زمینه کسب علم و دانش مدارج عالیه را طی کردهاند. بیژن سرهنگپور، از پیشکسوتان شمشیربازی ایران است.
از جمله وقایع تاریخی مربوط به دوره فرمانداری حسینعلی خان ینگآبادی در کفران، حمله دزدان یاغی در سال ۱۲۹۷ هجری شمسی (۱۹۱۸ میلادی مطابق با سال پایانی جنگ جهانی اول) به سرکردگی جعفرقلی چرمهینی، رضا جوزدانی، علینقیچی و شجاع همایون دهکردی به روستاهای رودشت از جمله کفران است.
در تصویری که از این واقعه به جای ماندهاست، یاغی معروف علینقیچی در غل و زنجیر توسط حسینعلیخان سرهنگ اسیر شدهاست.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۵۰۰۰ نفر (۸۸۷خانوار) بودهاست.
زبان مردم کفران از شاخههای زبانهای ایران باستان یا پهلوی است و در زبان عامه به زبان ولایتی کِیرونی معروف است. برخی از واژههای این زبان و معادل فارسی آن عبارتند از:
میرزا نورالله اهل کفران رویدشت (رودشت) شاعر و از کُتِاب دفتر دیوان در دربار شاه عباس اول (ماضی) و شاه صفی صفوی بودهاست.
میرزا نورالله در سال ۱۰۵۲ هجری قمری فوت کرد و در گورستان تخت پولاد اصفهان در قسمت تکیه فاضل هندی به خاک سپرده شد. آرامگاه وی دارای سنگ قبر بسیار گرانبهایی بودهاست که تا قبل از آذر ماه سال ۱۳۳۳ هجری شمسی پیدا و نمودار بود ولی بر اثر بارندگی شدید آذر ماه سال ۱۳۳۳ هجری شمسی که منجر به ایجاد سیل و تخریب و ویرانی تخت پولاد شد، قبر و سنگ قبر نفیس میرزا نورالله هم مفقود گردید.
او به اعتبار سابقه خانوادگی مورد عنایت شاه عباس صفوی قرار گرفته و ابتدا اوراجه نویس آذربایجان شد. در سال ۱۰۲۹ق پس از فوت میرزا قوام الدّین محمّد کفرانی، به جای او منصب مستوفی الممالکی را برعهده گرفت و در زمان شاه صفی نیز این منصب را حفظ کرد.[۱] وی از میرزا سعید مستوفی دل خوشی نداشته و این شعر را جهت او سرودهاست:
صبا به خدمت مستوفی الممالک دهر اگر رسی ز مَنَش هیچ دردسر مرسان/
ور او کند گله از من به حقّ نکهت گل که هرچه بشنوی از وی مرا خبر مرسان/
مگو چرا ز تو نفعی نمیرسد به ضیا که من گذشتهام از نفع گو ضرر مرسان/
همین بس است که گویی ز خیر و شر با او مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان[۲]
میرزا نورالله کفرانی معروف به ضیاء اصفهانی، معاصر شاه عباس ماضی و از کُتّاب دیوان بودهاست. هدایت در مجمع الفصحا گوید: اسمش میرزا نوراللَّه از قریهٔ کفران رودشتین من بلوکات تسعهٔ اصفهان، ازجملهٔ اکابر آن دیار و در عهد شاه عباس ماضی از کُتّاب دفتر دیوان بوده، طبع خوشی داشتهاست و به اکثر کمالات موصوف. از اوست:
صبا بخدمت مستوفی الممالک عهد اگر رسی ز منش هیچ دردسر مرسان/
ور او کند گله از من به خاکپای بتان که هرچه بشنوی از وی بمن خبر مرسان/
مگو چرا ز تو نفعی نمیرسد به ضیا که من گذشتهام از نفع گو ضرر مرسان/
همین بس است که گوئی ز خیر و شر با او مرا بخیر تو امّید نیست شر مرسان و شعری دیگر از او:
داورا ایران مدارا قبله گاهی صاحبا
ای غبار آستانت سرمهٔ چشم ترم
کار من از دست رفت و غافلی از کار من
از ضرورت چند حرفی بر زبان میآورم
نخل طورم لیک خشک از قحط سال مردمی
طوبی باغ بهشتم لیک بی بارو برم
مکنتی میخواستم در خورد همت ای دریغ
رستم بی گرز و تیغم جبرئیل بی پرم
نه فلک بر در گهت دارند هریک خدمتی
من که اینجا هرزه گردم از کدامین کمترم
لطف کردی منصبی دادی و ممنونم ولی
دم به دم در کار بی گار خود حیران ترم
نفع نه، مرسوم نه، عزت نه و استقلال نه
مجملاً شرمنهٔ کلک و دوات و دفتر
از پریشانی غلام و نوکر از من شد نفود
نیست کس کز قطره آبی گلو سازد ترم
بس که وجه جیره و مرسوم بر من جمع شد
چون شتر در زیر بار ساربان و مهترم
چون ندارم هیچ چیز از چاپلوسی چاره نیست
ساربانم را غلامم، مهترم را کمترم
بیش از مپسند بی سامان و سرگردان مرا
رخصتی گر هرزه کارم شفقتی گر نو کرم
خط آزادی اگر نیم در بندگی
سر خط مرسوم اگر بهر غلامی در خورم
قصه کوته طاقت محنت ندارم بیش از این
رخصتم ده گر نخواهد داد چیز دیگ
بیژن سرهنگپور
بیژن سرهنگپور پسر حسینخان سرهنگ، از پیشکسوتان رشته شمشیربازی ایران است.
پنجی به آیین باستانی مردم کفران در روز پنجم بهار و ماه فروردین گفته میشود که بر اساس آن مردم روستا برای بزرگداشت بهار و سبزی و رویش دوباره به طبیعت و مزارع و تفرجگاههای اطراف روستا رفته و به شادی و سرور میپردازند و از غذاها و خوراکیهای ویژه ایام نوروز تناول میکنند.
از روزگاران قدیم سنت شبیهخوانی یا تعزیهخوانی (شِبیه در زبان محلی) در این روستا برگزار میشدهاست. این مراسم مذهبی بیشتر توسط مردان روستا اجرا میشود. در این مراسم، مردان نقش شخصیتهای واقعه کربلا را بر عهده دارند و از روی متنهای قدیمی به نام «نسخه» نقش خود را اجرا میکنند. از جمله شخصیتهای معروف شبیهخوانی در این روستا میتوان از مرحوم حاج عبدالله قدیری نام برد که سالهای طولانی نقش شمر ابن ذیالحوشن را در این مراسم برعهده داشت.
علاوه بر این، مراسم دیگری نیز به نام «زار» در ایام دهه اول محرم برگزار میشدهاست که در آن عزاداران مرد و زن با لباس سیاه و با حمل علم و کتل و نخل (حجله آراسته شده با پارچههای سبز و سیاه که نماد حمل پیکر امام سوم شیعیان است و به نخلگردانی معروف میباشد)، در کوچههای روستا عزاداری میکردند.
http://lib.eshia.ir/10111/3/310
[۱] خلد برین: ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، ص۳۴۶؛ میراث فرهنگی نطنز، ج۲، صص ۷۵ و ۷۶.
[۲] تذکره نصرآبادی، ج۱، ص۱۲۵
۷- مجمع الفصحا جلد ۵
۱۵- سایت:kafran.ir