قلعه فریدون (لامرد)

401

قلعه فریدون (لامرد)

قلعه فریدون (لامرد)، روستایی از توابع دهستان ترمان بخش مرکزی شهرستان لامرد در استان فارس ایران است. جمعیت و تاریخچه این روستا در دهست...

با سلام خدمت شما بیننده گرامی ! اطلاعات نمایشی در زیر از ویکی پدیا جمع آوری شده و ممکن است قدیمی یا صحیح نباشند. لطفا با نشر صحیح اطلاعات ما را یاری کنید.

معرفی روستای قلعه فریدون (لامرد)

قلعه فریدون (لامرد)

قلعه فریدون (لامرد)، روستایی از توابع دهستان ترمان بخش مرکزی شهرستان لامرد در استان فارس ایران است.

جمعیت و تاریخچه

این روستا در دهستان حومه لامرد یا ترمان یا زنگنه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۰ خانوار و ۱۰۰‌ نفر بوده‌ است.

- دوره صفر و قائد علی صفر زنگنه ای

صفر زنگنه با دیگر برادران خود احتمالا در دوره صفویه و یا زندیه از کرمانشاه به این منطقه آمده است و در ابتدا همان زنگنه کهنه قدیم‌ واقع در غرب حوزه علمیه لامرد زندگی می کرده است. و فرزندش علی صفر زنگنه ای است. ملک تراکمه علیا در لامرد متعلق به قائد علی صفر زنگنه ای بوده که هفت سهم بوده و طایفه ی حاجی حسن های تراکمه (منصوری های تراکمه) دو سهم از هفت سهم را از علی صفر زنگنه ای می خرند که در اسناد املاک آنها موجود است. بدلیل اینکه علی صفر زنگنه ای مال و احشام زیادی داشته، جد شکیب های خافی در پی قتل وی بر می آید. به علی صفر خبر می رسد که جد شکیب های خافی چنین نقشه ای در سر دارد. ماندگاری های شیرینو فامیل علی صفر زنگنه ای بوده اند که به ایشان می گویند شکیب ها چنین نقشه ای در سر دارند و بیا پیش ما، علی صفر زنگنه ای هم با مال و احشام خود راهی شیرینو می شود که در اشکفت های محذ حاج حسین در غرب خلیفه ها توسط شکیب ها محاصره می گردد و بین آنها درگیری صورت می گیرد که فشنگ های علی صفر تمام می شود و آنها سر وی را می برند و نهره ماست را به دور شکمش می پیچند و تمامی گوسفندان وی را می دزدند (حدود ۳۰۰ راس گوسفند). فرزندی در شکم همسرش بوده که بعد ها متولد می شود (علی بن علی) یا علی صفر دوم که صفری های قلعه فریدون، صفری های چخوها، زائرهای خافی و نکوئی های ترمان از نسل وی می باشند. همچنین علی صفر زنگنه ای (علی صفر اول) ملکی دارد در محدوده غرب محله خندق که با جد علیپور های کهوردان و غلامرضای حاجی قاسم (صابری) اهل خندق شراکت دارد که از چهار راه خندق شروع و به نخل های پایین خندق می رسد. در سندی که پیش مرحوم علی زایر حسین (علی علی پور) و غلامرضای حاج قاسم موجود است نام "علی صفر زنگنه ای" قیدشده است. فرزندان علی صفر دوم(علی بن علی) حسین، حسن، غلام و خاتون علی صفر هستند. فرزندان حسن علی صفر، صفری های چخوها و زائر های خافی می باشند. علی محمد حسن علی صفر نیز سه فرزند(دو دختر و یک پسر) داشت که تنها پسرش حسین علی محمد حسن علی صفر (پدر بزرگ حاج عباس ایران نژاد مشهور به خسروی ساکن چخوها) و دو دخترش نیز ماهبانو علی محمد حسن علی صفر (والده مشهدی میرزا پیرزاد ساکن تل ملایی) و معصومه علی محمد حسن علی صفر(والده حسین ماندنی است یعنی مادر بزرگ مرحومه سکینه و معصومه و حاجی حسین ماندنی (رفیعی راد) است.غلام علی صفر چهار تا دختر داشته که مرحومه مشهدی زینب صفری(دایه معروف)، مادر مرحوم حاج حسین ابول کریمی، مادر مرحوم مشهدی حاجی حاجی زاده (معروف به حاجی لارو) و مادر مرحوم حاج حسین کولک از دختران وی هستند. خاتون علی صفر با زمان مقصود (مختیذ) ازدواج می کند که حاصل این ازدواج سه فرزند پسر بنام های عبدالکریم زمان، غلام زمان و عبدالله زمان می باشد. عبدالکریم زمان جد طایفه پاکوتاه (محبی دوست) می باشد که کدخدای روستای تل ملایی باستانی (قدیم) می باشد. غلام زمان فرزند دیگر خاتون صفر می باشد که فرزندش نصرالله جد طایفه ی بهادر می باشد. عبدالله زمان(فرزند خاتون صفر) جد مادر حسن شهابی و حاجی شهابی(بلقیس عبدالله زمان) و... می باشد. فرزندان حسین علی صفر، صفری های قلعه فریدون و نکویی های ترمان هستند.

- دوره عبدالکریم زمان کدخدای تل ملایی قدیم

در بالای روستای تل ملایی جدید تپه ای وجود دارد که در بالای آن تپه قلعه عبدالکریم زمان مقصود کدخدای تل ملایی قدیم قرار داشته است.

از عبدالکریم زمان دو پسر بنامهای علی عبدالکریم(دارای دختری بنام هاجر) وحسین عبدالکریم(پدرعلی پاکوتاه) ودودختر به نامهای زینب (والده محسن محسنی ) و والده حسین محمدتقی شیرافکن بجا ماندند. اساس قدرت عبدالکریم زمان، دایی هایش بوده اند یعنی حسین، غلام و حسن علی صفر و فرزندانشان. ابول ابن محمد علی (مهلی) محسن آشوری جد طایفه آشوری های تل ملایی به دست عبدالکریم زمان به قتل می رسد. در علت قتل چنین آمده است: با توجه به اینکه حاجی خان، خان چاه شرف قدرت اول منطقه در آن زمان بوده و گفته می شود که قلمرو وی تا لار و بنادر بوده است از تمامی کدخداها مالیات می گرفته است و یک در بیست گندم را باید به عنوان مالیات به حاجی خان پرداخت می نموده اند. تنها فردی که از این امر سرباز می زند، عبدالکریم زمان کدخدای تل ملایی باستانی (قدیم) بوده است. ابول محمد علی (مهلی) محسن جد طایفه آشوری با حاجی خان مراوداتی داشته و به خان چاه شرف پیشنهاد می دهد اگر مرا بجای عبدالکریم زمان بعنوان کدخدای تل ملایی قدیم منصوب کنی به شما مالیات می دهم. حاجی خان برای گفتگو با عبدالکریم زمان، فریدون عبدل صفری را به چاه شرف احضار می کند و بی وی بعنوان میانجی پیشنهاد می دهد جلسه ای بین خان و عبدالکریم زمان ترتیب دهد. پس از آن جلسه ای فی مابین حاجی خان، فریدون عبدل و عبدالکریم زمان در زیر کُنار صفرها واقع در غرب تل ملایی فعلی برگزار می شود و عبدالکریم به خان می گوید: چرا باید به شما مالیات دهم؟ شما حرف زور می زنید؟ با توجه به زیر بار نرفتن عبدالکریم زمان نسبت به پرداخت مالیات به خان چاه شرف، حاجی خان، عزمش را برای حمله به تل ملایی باستانی (قدیم) جزم می کند و با نیروهای تحت فرمانش تل ملایی قدیم را محاصره می کند تا عبدالکریم زمان و دایی هایش را شکست دهد. این جنگ سه روز طول می کشد و آب بر روی تل ملایی قدیم بسته می شود تا عبدالکریم زمان و دایی هایش از فرط تشنگی تسلیم خان گردند. میر علی شهابی کدخدای تلخندق و خواهرزاده عبدالکریم زمان خبر دار می شود که دایی اش عبدالکریم در محاصره نیروهای خان است و با نیروهایش به سمت تل ملایی قدیم حرکت می کند. میر علی شهابی بدلیل محاصره تل ملایی توسط قشون خان، نمی توانسته وارد روستا شود که طوفانی در می گیرد و گرد و خاک بلند می شود و چریک های میرعلی از این فرصت استفاده کرده و در طوفان که میزان دید نیروهای خان کم بوده وارد روستا شده و خودش را به عبدالکریم زمان می رساند. آن وقت عبدالکریم زمان به حاجی خان اعلام می کند: بجنگ تا بجنگیم. در همین هنگام باران می بارد آنهم فقط در بالای روستای تل ملایی و برکه تل ملایی پر از آب باران می شود. خان از بارش باران متعجب می شود و پیش خود می گوید: خدا برای او آب رساند و پشت و پناه عبدالکریم است اگر با او بجنگم باز هم خدا پشت و پناهش هست و ممکن است بر ما پیروز شود. بنابراین از جنگ منصرف می شود و به سپاهش دستور می دهد برگردند. در این جنگ دو تا از فرزندان عبدالکریم بنام های محمدشاه و باقر عبدالکریم کشته می شوند. در ضمن مرحومه ماهبانو امینی همسر فریدون عبدل نیز که می خواسته از برکه آب بیاورد توسط نیروهای خان به سمتش تیراندازی می شود و زخمی می گردد. گفته می شود پس از این جنگ به دلیل دشمنی عبدالکریم زمان با حاجی خان و مراودات محمد علی (مهلی) محسن با خان چاه شرف، عبدالکریم زمان کینه وی را به دل می گیرد و حدود دو سال بعد از این واقعه مرحوم ابول محمد علی (مهلی) محسن آشوری که قصد احداث برکه ای در زمین مرحوم عبدالکریم زمان را داشته، با مخالفت عبدالکریم روبرو می شود و عبدالکریم زمان، مرحوم ابول آشوری یا ابول محمد علی (مهلی) محسن آشوری جد طایفه آشوری را به قتل می رساند. پس از آن و در پی این اقدام، مرحوم آقا (معروف به آغَو) جد مرحوم حاج سید اسماعیل هاشمی(چلاخ)، عبدالکریم زمان را نفرین می کند و می گوید: به جده ام زهرا ذریه ات کور شود و گفته می شود ۷ فرزند عبدالکریم‌ زمان پس از این نفرین یکی پس از دیگری فوت می کنند. ۲ تا از فرزندان وی هم در جنگ حاجی خان کشته می شوند که با این احتساب از ۱۰ فرزند وی تنها دونفر بنامهای علی عبدالکریم(پدر مشهدی هاجر) وحسین عبدالکریم(پدرعلی پاکوتاه) باقی می ماند.

- دوران کدخدایی حسین ابن عبدالکریم زمان

حسین عبدالکریم پس از مرگ عبدالکریم زمان ، به عنوان کدخدای تل ملایی قدیم منصوب می شود. مادر حسین عبدالکریم، خواهر عبدل حسین است. و عبدل حسین (پدر فریدون) دایی حسین عبدالکریم محسوب می شود. حسین عبدالکریم زیاد به حرف دایی هایش زایر علی حسین علی صفر، عبدل حسین و...نبوده به همین دلیل مورد حمایت آنها قرار نمی گیرد. گفته می شود یکی از کارهای اشتباهی که حسین عبدالکریم زمان، در آن زمان انجام داد، این بود که بدون مشورت با دایی هایش دام های میرملکی را می دزدد و میرملکی ها برای باز پس گیری دام هایشان می آیند پیش عبدل حسین (پدر فریدون) .عبدل حسین به آنها می گوید: ما کاری به ایشان نداریم اما به اصرار میرملکی ها عبدل حسین به حسین عبدالکریم پیشنهاد ۷۰۰ تومان پول می دهد اما وی قبول نمی کند. پس از این ماجرا فرزندان حسین علی صفر از حسین عبدالکریم حمایت نمی کنند و میرملکی ها لشکر کشی می کنند هم دام های خودشان را باز پس می گیرند و هم دام های حسین عبدالکریم را می برند. عبدل حسین بعد از کارهای اشتباه حسین عبدالکریم از تل ملایی خارج می شود و در کَوری ساکن می شود و آشوری ها در خنجو ساکن بودند. این جریانات مصادف است با قتل مرحوم علی ابول آشوری توسط خوانین که شرح آن مفصل است. پس از حسین عبدالکریم زمان، فریدون عبدل صفری بعنوان کدخدای تل ملایی منصوب می شود.

- دوران کدخدایی فریدون عبدل صفری زنگنه

فریدون فرزند عبدل حسین علی ابن علی صفر زنگنه ای می باشد. فریدون دارای سه برادر بنام های، احمدشاه، حمزه و محمد عبدل و یک خواهر بنام نساء عبدل (والده مرحوم حاج سلیمان قائدی) می باشد. مرحوم فریدون در تل ملایی فعلی، جایی که الان منزل حسین ابول آشوری هست زندگی می کرده است. و پس از حسین عبدالکریم بعنوان کدخدای تل ملایی جدید بوده است و پس از خروج آشوری ها از خنجو و ورود آنها به تل ملایی، فریدون از تل ملایی هجرت می کند و کل تل ملایی تخلیه می گردد و کدخدای تل ملایی پس از فریدون مشهدی حمزه ابول آشوری می گردد. فریدون پس از هجرت از تل ملایی به نزد اسماعیل عباس (شاه اسماعیل) در قلعه ترمان می رود. در آنجا به علت اینکه در بین زنگنه ها، باسواد بوده منشی شاه اسماعیل می شود و پس از دستگیری سران زنگنه و زندانی شدن آنها در ارگ کریمخانی فریدون هم به مدت ۱ سال در ارگ کریمخانی شیراز دوران زندان را سپری کرده است. پس از ترمان، فریدون به چاه گزی می رود و فرزند بزرگ فریدون مرحوم حاج مختار صفری متولد چاه گزی هستند. مراسم عقد برادر فریدون، یعنی احمدشاه عبدل در چاه گزی بوده است. فریدون مدتی هم توسط اسماعیل به عنوان مستحفظ کچلها منصوب می شود و پس از آن به چخوهای قدیمی می رود که با پسر عموزاده و پسر عمه خود مرحوم مشهدی حسین صفری (معروف به جِنگ) در یک منزل مشترک زندگی می کرده اند و در سال 1330 هجری شمسی، فریدون عبدل صفری به دستور سرهنگ امامی مبنی بر اینکه هر کسی باید به ملک و محل خودش برگردد، به شرق تل ملایی کنونی یعنی روستای قلعه فریدون می آید و به همراه برادران خود احمدشاه، حمزه و محمد عبدل صفری و مرحوم علی و مشهدی قاسم بهادر نصرالله روستای قلعه فریدون رو بنا می نهند و به عنوان بنیانگذار و کدخدای روستای قلعه فریدون بوده تا اینکه این روستا به دلیل نبود امکانات، برق و جاده دسترسی در سال 1371 به طور کامل تخلیه می گردد و در سال 1390 بصورت یک مجموعه باغ شهری مجددا توسط مالکین بازسازی می گردد.

منابع

  • «نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۸۵». درگاه ملی آمار ایران. بایگانی‌شده از اصلی در ۱ ژانویه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱ ژانویه ۲۰۱۳.

خاطرات شما از سفر به قلعه فریدون (لامرد) نگارش خاطره

خاطره خود را برای دیگران بنویسید تا اگر کسی دوست داشت به این روستای سفر کند.
برای نوشتن خاطره ابتدا ثبت نام کنید.