معرفی و اطلاعات کامل شهر بیضا

10.7K

بیضا

بِیضا شهری است تاریخی در استان فارس و مرکز شهرستان بیضا، در حدود ۳۰ کیلومتری شمال غربی شیراز علت نامیدن این منطقه به نام بیضا (به عربی یعنی سپید)، وجو...

با سلام خدمت شما بیننده گرامی ! اطلاعات نمایشی در زیر از ویکی پدیا جمع آوری شده و ممکن است قدیمی یا صحیح نباشند. لطفا با نشر صحیح اطلاعات ما را یاری کنید.

معرفی شهر بیضا

بیضا

بِیضا شهری است تاریخی در استان فارس و مرکز شهرستان بیضا، در حدود ۳۰ کیلومتری شمال غربی شیراز علت نامیدن این منطقه به نام بیضا (به عربی یعنی سپید)، وجود دژی بود که بدست پاپک با سنگ مرمر ساخته شده بود. پس از حملهٔ اعراب، این منطقه، بیضا؛ به معنی سپید نامیده شد. قدمت این شهر به بیش از ۸۰۰۰ سال می‌رسد. درسال‌های اخیر آثار تاریخی بسیاری در شهر تاریخی انشان کشف گردیده‌است. این شهر زادگاه کورش بزرگ بوده و در زمان هخامنشیان از رونق بسیاری برخوردار بوده‌است.

تاریخ

شهرتاریخی بیضا (یا انشان) یکی از شهرهای کهن و تاریخی ایران در ناحیه بیضا که در مناطق سردسیر فارس قرار داشت و ویرانه‌های آن نزدیک آبادی تپه ملیان برجاست. یاقوت حموی، به نقل از حمزه اصفهانی، می‌نویسد: نام بیضا تازی شده کلمه فارسی «دَر اِسفید» احتمالاً دژ سپیداست. نام فارسی آن، نَسا، نَسایک / نَساتک / نَشانک بود.

قبل از اسلام

بنای شهر بیضا را به گشتاسب، پسر لهراسب کیانی، نسبت می‌دهند. در زمان ساسانیان هنگامی که اردشیر هفت ساله شد، پدرش، بابک، او را با خود به نسا (بیضا) نزد جوزهرشاه (یا جُزِهر/گوزِهْر) برد. اردشیر، هنگامی که بزرگ شد، به پدر توصیه کرد که بر گوزهر که تختگاهش در بیضا (نسا) بود بشورد. پدر نیز چنین کرد؛ گوزهر را کشت و تاج او را گرفت.

شهر تاریخی انشان

اَنشان یا انزان نام بخشی مهمی از حوزهٔ تمدن ایلام در غرب محل فعلی استان فارس و همچنین نام مرکز آن بوده‌است. نام این شهر اولین بار درمتن‌های سومری و اکدی مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد آمده‌است. از حدود هزاره دوم پیش از میلاد پادشاهان ایلامی خود را «شاه انشان» می‌نامیده‌اند. در قرن هفتم پیش از میلاد این شهر به دست پارسها افتاد. کورش بزرگ در سنگ‌نبشته‌ها، از پدر و نیاکان خود به عنوان شاه انشان یاد می‌کند.
نظرات مختلفی در مورد محل منطقه و شهر انشان ابراز شده‌است. در سال ۱۳۴۹، یافته‌های باستان‌شناسی در منطقه تپه ملیان در دشت بیضای استان فارس این گمان را پیش کشید که تپه ملیان محل شهر گمشده انشان زادگاه کورش بزرگ می‌باشد. با یافتن پاره‌آجرهایی با خط میخی ایلامی در این جایگاه، این گمان تقویت شد. این نوشته‌ها که به نام یک شاه ایلامی در هزاره دوم پیش از میلاد است از هدایای او به معبد انشان نام می‌برد. با توجه به این یافته‌ها، منطقه انشان حدود شمال غربی شیراز می‌باشد.
سرزمین فارس پیش از درآمدن آریاییان جزو تمدن ایلام بوده‌است. این کنفدراسیون متشکل از چند بخش بوده‌است که دو بخش آن مهم‌تر بوده و تا پایان حکومت ایلام باقی ماند. این دو بخش عبارت بودند از خوزستان و فارس، به عبارت بهتر ایلامیان که ساکنان بومی و اولیه این سرزمین‌ها بودند کشورشان را بر حسب جغرافیایی موجود به دو بخش تقسیم کرده بودند. یکی مناطق مرتفع بود که فارس قسمت اصلی آن را تشکیل می‌داد. مرکز مناطق مرتفع، شهر باستانی انشان بود.
به این شهر در کهنترین متون سومری نیز اشاره شده و بنابراین از هزاره سوم قبل از میلاد مسیح شناخته شده بود. این شهر گستره‌ای نزدیک به ۲۰۰ هکتار داشت و هم‌اکنون بقایای آن در منطقه بیضای فارس به نام تل بیضا و شاه قطب الدین نامبردار است. به این ترتیب درمی‌یابیم که انشان پایتخت مناطق مرتفع ایلامی‌نشین نیز بوده‌است. در آن سو و در سرزمین‌های پست نیز ایلامیان بسیاری می‌زیستند. مرکز این قسمت نیز شهرملیان بود. به همین دلیل بسیاری از شاهان ایلامی برای معرفی خود، همواره از لقب پرطمطراق شاه بیضاء و انشان سود می‌بردند.

این روند با ورود گروه‌های قومی-نژدای جدیدی به نام آریاییان تغییر کرد. در حدود ۷۰۰ پیش از میلاد شاخه‌ای از آریاییان به نام پارس‌ها در این منطقه سکنی گزیدند. با استقرار و تثبیت پارس‌ها در فارس آرام آرام کنترل فارس از دست ایلامیان خارج شد. درست به همین دلیل آخرین شاهان ایلامی دیگر از لقب شاه انشان استفاده نمی‌کردند. آن‌ها به این بسنده کردند که خود را شاه بنامند. آنچنان که گذشت ایلامیان بیش از دو هزاره در این منطقه سکونت داشتند و آثاری را از خود به یادگار گذاشتنده‌اند. یکی از آثار آنان نقش برجسته‌ای بوده که بر سینه کوه نقش رستم تراشیده بوده‌اند. از نقش ایلامی مورد بحث آثار کمی باقی مانده‌است. آنچه باقی‌مانده را می‌توان از یک نقش برجسته مشابه دیگر ایلامی که در گورانگون ممسنی به یادگار مانده، تا اندازه‌ای باز شناخت.

بعد از اسلام

در سال ۱۷قمری، عمربن خطاب، عثمان بن ابی العاص را مأمور تسخیر کوره اصطخر کرد، اما والی اصطخر با پذیرفتن پرداخت باژ به وی، سبب شد که اهالی بیضا دچار جنگ نشوند. در سال ۲۸قمری، عامربن کریز به سرزمین بارز و قلاع فارس که تحت سلطه اهالی بیضا بود حمله برد و آنجا را فتح کرد. در سال ۳۹، قمری زمان خلافت علی بن ابی طالب، اهالی فارس از دادن خراج به سهل بن حنیف خودداری کردند. علی بن ابی طالب، زیادبن ابیه را نزد آنان فرستاد. او با اهالی بیضا مدارا کرد و شهر استخر را مقر حکومت خویش ساخت و میان بیضا و اصطخر قلعه‌ای بنا کرد که «قلعه زیاد» نام گرفت و اموال را آنجا برد. در ۱۲۹ قمری، بیضای اصطخر نبردگاه عامربن ضباره، فرمانده مروان دوم خلیفه اموی، با عبدالله بن معاویه بود.
در اواخر همین قرن، مقدسی آن را از شهرهای شیراز به‌شمار آورده، می‌افزاید: نَسا که به آن بیضا گویند، شهری پاکیزه، زیبا و خوش آب وهواست، و در آن مسجد جامع و زیارتگاه‌است. در ۴۱۵ قمری، قوام الدوله دیلمیمشهور به قوام الدوله ابوالفوارس با برادرش، سلطان الدوله دیلمی، میان شهر بیضا و شهر اصطخر نبرد سختی کرد که منجر به شکست ابوالفوارس شد. در ۴۴۲قمری، طغرل بیک با سپاهیانش به ناحیه بیضا رفت و آبادی‌های آنجا را تاراج کرد و با غنیمت بسیار بازگشت. در ۴۴۷ فولاد، فرمانده دیلمی که قلعه اصطخر را تصرف کرده بود، به شیراز رفت و خطبه به نام طغرل بیک را قطع کرد و به نام ابی سعد، برادر طغرل بیک، خواند. ابی سعد آن را خدعه خواند و شیراز را محاصره کرد و عده زیادی در شیراز از گرسنگی مردند. فولاد به نواحی بیضا و قلعه اصطخر پناه برد و سپاهیان ابی سعد آنجا را نیز تصرف کردند. در اوایل قرن ششم، بیضا شهری کوچک اما نیکو بود و مرغزاری ده فرسنگ در ده فرسنگ، نواحی بسیار، مسجد جامع و منبر داشت و آباد بود و دژ بیضا هنوز اهمیت داشت، چنان‌که در ۵۳۳ قمری در دستیابی امیرقراسنقر به شهرهای فارس، اتابک قراسنقر به جنگ باامیر بوزبه رفت، و بوزبه از بیم او به قلعه بیضا پناه برد. در دوره اتابک ابوبکردر بیضا رباطی به نام مظفری و رباط شیخ جمال الدین حسین دزکی ساخته شد. در قرن هفتم، قلعه بیضا وجود داشته که به آن «قلعة سپید» می‌گفتند، چنان‌که چون اتابک سعد زنگی در بیضا وفات یافت، وزیر او، خواجه غیاث الدین یزدی، انگشتری وی را به «قلعه سپید» فرستاد. در اوایل قرن هشتم، حمدالله مستوفی نوشته‌های ابن بلخی را دربارهٔ شهربیضا تکرار کرده ولی از مسجد جامع و منبر آن سخنی نیاورده‌است؛ زیرا که ظاهراا پس از حمله مغول، به علت جنگ‌های پی درپی، از میان رفته بوده‌است. در دوره تیموریان، دشت بیضا همچنان محل کارزار امیرزاده‌ها بود، به‌طوری‌که در ۸۱۸ قمری، امیرزاده ابراهیم سلطان با امیرزاده بایقرا در آنجا باهم جنگیدند.

جغرافی دانان قرن سوم، بیضا را از شهرهای شهراستخر به‌شمار آورده‌اند؛ و فاصله آن را تا شیراز، شش فرسنگ یا هفت فرسنگ نوشته‌اند. در همین دوره سراپرده سلطنت یعقوب لیث در بیضا، که مرغزار وسیعی داشت، برپا شد و او با محمدبن واصل، در ناحیه مروسدان، مروستان یا مروست یا مرودشت، از نواحی بیضا، جنگید. در قرن چهارم، بیضا از بزرگترین شهرهای شهراستخر به‌شمار می‌رفت و دارای قلعه، حصار، بارو و ربض بود. بناهای آن را از گل ساخته بودند و عماراتش کامل، هوای آن مرطوب و خود شهری پرنعمت بود و از آنجا به شیراز غله می‌بردند.

دوران زندیه

از دوره زندیه به بعد، در منابع، نام تل بیضا آمده که ظاهراً مکان قدیمی شهر بیضا، و گذرگاه و توقفگاه سپاهیان زندیه و قاجار بوده‌است. احتمالاً در این موقع، بلوک بیضااز لحاظ کشاورزی وضع مناسبی داشته‌است، به‌طوری‌که هنگام حمله آقا محمدخان قاجار به فارس، در پایان دوره لطفعلی خان زند منابع سپاهیان لطفعلی خان از بلوک بیضا تأمین می‌شد.

در ۱۳۱۱، درازای بلوک بیضا از بوزنجان حدود سی کیلومتری جنوب شرقی اردکان (فارس) تا کوشک در۲۱ کیلومتری شمال شرقی زرقان هشت فرسنگ و پهنای آن از روزستای تنگ خیارهدر ۷۳ کیلومتری جنوب شرقی اردکان بیشتر از سه فرسنگ بود. از شمال به رامجرد و کامفیروز، از مغرب به اردکان، و از جنوب به حومه شیراز محدود می‌شد و مرغزار آن، «قرق بیضا»، سه فرسنگ در یک فرسنگ وسعت داشت و چراگاه اسب‌های دیوانی و توپخانه شیراز بود. شهر ملیان (آبادی ملیان امروزی در کنار ویرانه‌های آن قرار دارد) مرکز قدیمی بیضا بود که در آن محل، آثار فراوانی از عمارات بزرگ ویران شده و نیز در بعضی از جاهای آن آثار باروی قدیمی شهر دیده می‌شود که وجود بیضای بزرگ و تاریخی قرون گذشته را ثابت می‌کند.

در سال ۱۹۷۲ میلادی پروفسور سامنر آمریکایی کاوش‌های خود را در تپه‌های روستای ملیان آغاز کرد و به شواهدی از تمدن انزان یا انشان دست یافت.

جغرافیا

شهرستان بیضا، در شمال غربی استان فارس در منطقه سردسیر، در دشتی چمن زار واقع شده و مشتمل است بر دهستان‌های بیضا، بانش و کوشک هزار، از شمال به بخش کامفیروز، در شهرستان مرودشت، از مشرق به شهرستان مرودشت، از جنوب به شهرستان شیراز و از مغرب به بخش مرکزی شهرستان سپیدان محدود است. از کوه‌های مهم آن نِسا، از رشته کوه‌های زاگرساست، و تنگ غوره دان (قوره دان) در دهکده ایاسجان در دامنه شمالی کوه غوره دان واقع است. رود فصلی اردکان و رود شش پیر اراضی آن را مشروب می‌کنند. رود کر درجانب شمال شرقی آن جریان دارد. این بخش، دارای چندین رشته قنات و چشمه‌های فراوان است، از جمله جورک، چله گاه بزرگ، چله گاه کوچک، انجیرک و هفت خوان در کنار دهکده هفت خوان. آبادی‌های آن عمدتاً در دشت قرار گرفته‌است. از گیاهان و درختان بلوط، بنه، بادام کوهی، کتیرا، گون و گل گاوزبان، و از حیوانات، بزکوهی، قوچ، میش، آهو، گرگ، گراز، روباه، بزکوهی، خرس، و خرگوش، و از پرندگان کبک و تیهو را می‌توان نام برد.

آب و هوا

بیضا در منطقه سردسیر و کوهستانی استان فارس قرار دارد که توسط رشته کوهای زاگرس احاطه شده‌است.

مردم

جمعیت

جمعیت شهر بیضا بر پایه سر شماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران برابر با ۷٬۲۵۲ تن است.

نام آوران

کوروش بزرگ: (به پارسی باستان: ?????)، بنیان‌گذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که به مدت سی سال، در بین سال‌های ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیا حکومت می‌کرد. کوروش در استوانهٔ خود که در بابل کشف شده، خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیش‌پیش، شاه بزرگ انشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است» معرفی می‌کند. به گفتهٔ هرودوت، کوروش نسب شاهانه داشته‌است و به‌جز کتسیاس، دیگر نویسندگان یونانی، ماندانا دختر آستیاگ را مادر کوروش دانسته‌اند و گزارش داده‌اند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا بوده‌است.

سیبویه: ابو بشرعمرو بن عثمان بن‌قنبر ملقب به سیبویه از جمله عالمان صرف و نحو زبان عربی در قرن دوم ه‍.ق در بیضای فارس تولد یافت. در سن ۱۴ سالگی برای تحصیل علم رهسپار بصره شد. وی در اواخر عمر خویش به زادگاهش فارس بازگشت. سیبویه کتابی در علم نحو به نام «الکتاب» شامل اعراب و علم تصریف، تصنیف کرد و علامات فتحه، ضمه، کسره و تنوین‌ها را برای زبان عربی به وجود آورد. این کتاب قریب به پانصد و هفتاد باب است و برای اثبات مطالب آن در حدود ۱۰۵۰ شاهد از قرآن و اشعار عرب آمده‌است. سیبویه در علم نحو همان مقامی را دارست که بوعلی سینا در فلسفه دارد. بیشتر مورخین تاریخ وفات وی را ۱۸۰یا ۱۹۰ ه‍.ق گفته‌اند، اما محل فوتش را شیراز نوشته‌اند. پس از درگذشتش او را در محله سنگ سیاه شیراز به خاک سپردند.

حسین منصور حلاج: از معروفترین عرفای قرن سوم، نامش ابوعبداله الحسین بن منصور حلاج بود و کنیه او ابوالمغیث است. حلاج به سال ۲۳۴ ه‍.ق در قریه تور از توابع بیضای فارس متولد شد. تا سن ۱۲ سالگی قرآن را حفظ کرد. نخستین استاد حلاج سهل تستری بود. پس از اینکه حلاج سهل تستری را ترک کرد، در سال ۲۶۲ به بغداد آمد و به حلقه یاران عمروبن عثمان مکی پیوست و گویند به دست وی خرقه تصوف پوشید. پس از آن به صحبت جنید بغدادی پیوست و لباس صوفیان پوشید و با عده‌ای از بزرگان صوفیه بغداد مانند ابوالحسین نوری و ابن عطا آدمی و شبلی آشنا شد. به خاطر مسافرت‌های فراوان مریدان زیادی پیدا کرد، طوری‌که در سفر دوم خود به مکه ۴۰۰ شاگرد او را همراهی می‌کردند و در سفر به هندوستان بر اثر مواعظ وی عده‌ای به دین اسلام گرویدند. بعد از بازگشت از سومین سفر حج، عده‌ای از علما سخنان وی را کفر دانسته، او را تکفیر کردند. بالاخره فقیهان و سیاست‌مداران بر آن شدند تا فتوای قتل او را بدست آورند و آن فتوا را قاضی بزرگ بغداد ابن داوود اصفهانی صادر کرد.

بر این اساس او را به جرم کفر و الحاد و «اناالحق» گویی‌اش زندانی نموده و سرانجام نزدیک نوروز سال ۲۹۸ ه‍.ق برابر با ۹۲۲ میلادی او را تازیانه زدند و به دار آویختند، آن‌گاه دست و پا و سرش را بریدند و پیکره‌اش را سوزاندند و خاکسترش را به دجله ریختند. ۵۰ اثر هم‌چون طاسین‌الازل و الجواهر الاکبر والشجره الزیتونه النوریه از جمله آثار حلاج است.

ابن مقله بیضائی: ابن مقله بیضائی از خوشنویسان، شاعران و دانشمندان به نام قرن چهارم‌هجری است. وی در هنر خوشنویسی به ابداع خطوط جدید از خط کوفی پرداخت و شش خط اختراع کرد، ثلث، توقیع، محقق، نسخ، ریحانی، رداع. در ابتدا به کار دیوانی پرداخت و پس از آن چندین بار از جانب امیر خلیفه‌المقتدربالله و القادربالله به مقام وزارت رسید و از آن مقام خلع شد. وی با برادرش، محمد، نزد پدر خود که از مردم بیضای فارس بود به فراگیری خط کوفی پرداخت. برخی منابع اختراع خط نسخ را به او نسبت داده‌اند. از آثار وی قرآنی به خط کوفی، باقی است. به دستور القادر بالله دست راست وی را قطع نمودند، سرانجام نیز او را به قتل رسانیدند.

بابا رکن الدین شیرازی: مسعودبن عبدالله بیضاوی عالم و عارف بزرگ قرن هشتم هجری که از اصلش از بیضای فارس بود. تاریخ وفات وی بر اساس سنگ نوشتهٔ آرامگاهش۷۶۹هجری قمری حک شده‌است. وی در طریقت به سلسه سهروردیه انتساب داشت. در مذهب بابا رکن الدین اختلاف است برخی او راشیعه و برخی او را اهل تسنن شمرده‌اند. اما سنگ نوشته‌ها حاکی از شیعه بودن او است چنان‌که از احترام و ارادت برخی از علمای بزرگ شیعه مانند شیخ بهایی و مجلسی اول و حاجی کلباسی به وی می‌توان او را شیعه دانست. مهم‌ترین آثار وی نصوص الخصوص فی شرح الفصوصو شرحی بر فصوص الحکم ابن عربی به چاپ رسیده‌است. آثار مزبور نشان می‌دهد بابا رکن الدین نخستین دانشمند وعارفی است که در گورستان تخت فولاد دفن شده‌است.

قاضی بیضاوی: ناصرالدین عبدالله بیضاوی از قضات ودانشمندان قرن هفتم هجری است. قاضی بیضاوی در بیضا متولد شد و در شیراز به تحصیل علوم پرداخت. وی قبل از رفتن به تبریز مدتی در عهد اتابکان فارس در فارس مقام قاضی‌القضاتی داشت. بعداً به تبریز رفت و تا پایان عمر در آن شهر به تألیف و تدریس و امر قضاوت مشغول بود. بیضاوی معاصر با خواجه نصیرالدین طوسی و قطب‌الدین شیرازی و مصاحب و دوست آنان بود. در مورد سال وفات قاضی اختلاف هست. احتمالاً فوت او مابین سال‌های ۶۸۲ تا ۶۹۲ هجری قمری بوده‌است. کتاب انوار التنزیل و اسرار التاویل یا تفسیر بیضاوی مهم‌ترین تألیف اوست.

ابن سالبه بیضاوی: از شاگردان ابواسحاق کازرونی بود و خرقهٔ تصوف از دست ابوالحسن سیروانی پوشید. او از مشایخ بزرگ صوفیه در فارس بود و در پارسایی نام دار بود. ابن سالبه معاصر ابوحیان توحیدی بود. از شیراز به هندوستان رفت و در آن کشور مدتی اقامت گزید و چون بازگشت گوشه‌گیری اختیار کرد. گویند بهاالدولهٔ دیلمی به خدمت او می‌رفت و از شیخ می‌خواست که وی را پند دهد. هجویری می‌گوید که شیخ در تصوف افصح اللسان و در توحید اوضح البیان بود. ابوالفتح عبدالسلام پسر وی بود. در بیضا درگذشت و در تل بیضای فارس دفن شد. مزار وی اکنون زیارتگاه مردم بومی است.

ابوالمجد بیضاوی: یکی از پزشکان فارس در قرن پنجم هجری قمری بود. کتاب از او به نام مختصر در علم تشریح شامل یک مقدمه و دو کتاب در موزه بریتانیا موجود است.


ناصرالدین عبدالله بیضاوی: نام کامل وی ( ناصرالدین أبو سعید أو أبو الخیر عبدالله بن أبی القاسم عمر بن محمد بن أبی الحسن علی البیضاوی الشیرازی الشافعی) از قضات و افاضل قرن هفتم هجری است. قاضی بیضاوی در بیضا متولد شد و در شیراز به تحصیل علوم پرداخت. وی قبل از رفتن به تبریز مدتی در عهد اتابکان فارس در فارس مقام قاضی‌القضاتی داشت. بعداً به تبریز رفت و تا پایان عمر در آن شهر به تألیف و تدریس و امر قضاوت مشغول بود. بیضاوی معاصر با خواجه نصیرالدین طوسی و قطب‌الدین شیرازی و مصاحب و دوست آنان بود. در مورد سال وفات قاضی اختلاف هست. احتمالاً فوت او مابین سال‌های ۶۸۲ تا ۶۹۲ هجری قمری بوده‌است. کتاب انوار التنزیل و اسرار التاویل یا تفسیر بیضاوی مهم‌ترین تألیف اوست. ( بزرگان نامی پارس، جلد اول، ص ۲۹۷)

هادی چوپان: بدن‌ساز حرفه‌ای و عضو ثابت تیم ملی بدن‌سازی ایران بوده‌است. چوپان چندین دوره در مسابقات فدراسیون جهانی بدن‌سازی و تناسب‌اندام شرکت کرده و عناوین ملی و بین‌المللیِ مختلفی را کسب کرده‌است. مسابقات مِسترالمپیای ۲۰۱۹ با شگفتی سازی بزرگ هادی چوپان و کسب عنوان سومی به همراه دریافت جایزه قهرمان مردم به پایان رسید. این موضوع اتفاقی تاریخی در بدن‌سازی ایران به‌شمار می‌رفت.

اقتصاد

بیضا منطقه‌ای سرسبز خوش آب و هوا است و کشاورزی و دامپروری پررونقی دارد. محصولات مهم آن گندم، جو، بُنشن، انگور، سیب و تره بار است. پرورش دام (گوسفند، گاو و شتر) و زنبور عسل در آن رایج است. گلیم بافی و قالی بافی از صنایع دستی آن به‌شمار می‌آید. قالی‌های آن با نقش‌های سالاری و محمدی صادر می‌شود. در بیضا انگورهایی می‌رویید که هر دانه آن ده مثقال بود، و سیبهایی بود که دور هریک از آن دو وجب بود. بیضا همچنین مار و عقرب و سایر حیوانات موذی داشت.

مراکز آموزش عالی

دانشگاه آزاد و دانشگاه پیام نور از جمله مراکز آموزش عالی بیضا هستند.

پیوند به بیرون

  • شهرداری بیضا
  • دانشگاه آزاد بیضا
  • دانشگاه پیام نور بیضا

منابع

خاطرات شما از سفر به بیضا نگارش خاطره

خاطره خود را برای دیگران بنویسید تا اگر کسی دوست داشت به این شهر سفر کند.
برای نوشتن خاطره ابتدا ثبت نام کنید.