5.9K
تنکابن ( تلفظ ) یکی از شهرهای استان مازندران در ایران است. تنکابن مرکز شهرستان تنکابن بوده و بزرگترین شهر غرب استان مازندران محسوب میگرد...
تنکابن ( تلفظ ) یکی از شهرهای استان مازندران در ایران است. تنکابن مرکز شهرستان تنکابن بوده و بزرگترین شهر غرب استان مازندران محسوب میگردد. این شهر مرکز فرمانداری ویژه تنکابن میباشد. جمعیت آن بر اساس آخرین سرشماری ۸۴۷۴۷ نفر بودهاست. مردم این شهر به زبانهای فارسی و مازندرانی و گیلکی سخن میگویند.
تنکابن مرکز منطقه محال ثلاث تنکابن در دوران قاجاریه بوده که در دوران پهلوی به نام شهسوار تغییر نام پیدا کرد و پس از انقلاب اسلامی دوباره با نام تنکابن شناخته میشود. در دوران صفویه به نام فیض خوانده میشده و پیش از آن به نام «دیلم خاصه» شناخته میشدهاست.
بنابر کتاب سفرنامه مازندران و استر آباد ظهیر الدین مرعشی پسوند بُن به معنی پایینِ میباشد و امروزه در اسامی مکانهای زیادی در مازندران و گیلان وجود دارد. در نتیجه تنکابن به معنی پای یا زیر تنکا میباشد.
در مورد وجه تسمیه تنکابن نظریهٔ دیگری نیز بیان شده، تنکابن یا تنک آب بن یعنی جائیکه جلگه ساحلی دریای کاسپین تنک میشود. تنک در زبان معنی اندک و کم است. آن قسمت از ساحل دریا که اندک از بن کوه فاصله دارد به عبارت دیگر آن قسمت از ساحل دریا که با پهنای کمی از بن آب ظاهر شدهاست تنک آب بن یا تنکابن نامیده شدهاست.
البته دلیل دیگری نیز برای فلسفه این نام بیان شه که به علت تابستانهای شرجی و طاقت فرسا و همچنین زمستان تقریباً سرد منطقه و شرایط کشاورزی در این آب و هوا از واژه تن کاه به معنی کاهنده جسم وتن برای تعبیر سختی از تن کاه بن به تنکابن درآمدهاست.
در گذشته غالب ذکر نام این منطقه در طول تاریخ قبل از تنکابن، آمارد و پس از اسلام دیلمستان یا دیلم خاصه بودهاست.
ظاهراً نخستین بار در اواخر قرن نهم، مرعشی در تاریخ گیلان و دیلمستان از لفظ تنکابن برای این منطقه نام بردهاست. احتمالاً این نام از نام «قلعة تُنکا» ــ که اولیاءاللّه آملی در ۷۶۴ آن را در تاریخ رویان ضبط کرده ــ گرفته شدهاست. به نوشتة رابینو، تنکابن به معنای «پایین تنکا» است.
بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار نویسنده کتاب تاریخ اسفندیار که در قرن ششم و هفتم میزیست در این زمان حدود مازندران را از دینار جاری در شرق ملاط که در نزدیکی هوسم (رودسر) قرار دارد میداند پس در این زمان حدود تنکابن جزء مازندران محسوب میشدهاست.ملا شیخ علی گیلانی مولف کتاب تاریخ مازندران که در تاریخ ١٠٤٤ قمری و در دوران صفویه کتاب را نگاشته است ، در ذکر حدود مازندران آورده است : «حد غربی طبرستان قریه ملاط گیلان است ورای هوسم که اکنون به رودسر اشتهار یافته و سامان شرقی دینار چار که اهالی آن دیار دوناچال می خوانند ، قریب به شهر سارویه واقع است . استندار بالتمام داخل طبرستان است» . حسینعلی رزم آرا مولف مجموعه کتب چند جلدی فرهنگ جغرافیایی ایران ، ذیل واژه ملاط در جلد دوم صفحه ٢٩٣ قید کردهاست : ده جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان . ٤ ک جنوب لنگرود – ٣ ک لیلاکوه زمانی که خان زند به قدرت رسید هدایتالله خان فومنی حاکم گیلان در سال ۱۱۸۵ قمری به منظور توسعه قلمرو خود به طرف شرق گیلان روی آورد و تنکابن را از غرب مازندران ضمیمه گیلان کرد و یکی از افراد قوی حصارلو را به حکمرانی تنکابن برگزید که بر ذائقه مردم تنکابن علیالخصوص طوایف مهم و مدعی خوش نیامد. برای چاره جویی، شکوه و شکایت از حاکم ظالم وقت سه نفر از سران طوایف و بزرگان قبایل و منطقه که یکی از آنان مهدی خان خلابر بودهاست به شیراز رفته و به ملاقات با شاه زند نائل آمدند و نظر خان زند را از طایفه حصارلو برگرداندند و کریم خان زند حکم حکومت تنکابن را به نام مهدی خلابر صادر کرد و به وی لقب خان را اعطاء کرد. مهمترین ماجراجویی و فرصت خواهی خان خلابران همدستی وی با آقا محمد خان قاجار درایام مبارزاتش علیه زندیه بود. با روی کار آمدن قاجار خلابران تنکابن برای تحکیم پایههای حکومت قاجار از جان مایه گذاشتند و در سختترین لحظات در کنار این ایل قرار داشتند. مهدی خان خلابری (تنکابنی) دربسیاری از صحنهها به فریاد آغا محمد خان و کسان او رسیده و از همین رو قدرت او رو به فزونی نهاد. در سال ۱۱۹۵، آقامحمدخان قاجار مهدی خان خلابر را همراه مرتضیقلیخان قاجار (برادر آقامحمدخان قاجار) برای فتح گیلان به گیلان فرستاد. پس از فتح گیلان مهدی خلابر از آقامحمدخان خواست تا با جدایی تنکابن از گیلان و الحاق آن به مازندران موافقت کند. با موافقت آقامحمدخان در این سال، ولایت تنکابن ضمیمه مازندران شد و نواحی کلاردشت و کجور به تنکابن الحاق شد و اینگونه ولایت محال ثلاث / ثلاثه تشکیل شد. مهدی خان خلابر از اجداد پدری محمدولیخان تنکابنی بودهاست که عامل اصلی بازگردانده شدن تنکابن از گیلان به مازندران بودهاست. در تاریخچه تنکابن به عنوان شهر محوری و مرکزی غرب مازندران و شرق گیلان بیان تاریخچه اداره ثبت احوال مازندران نیز خالی از لطف نمیباشد که در سایت رسمی این سازمان به آن اشاره شدهاست. «اداره کل ثبت احوال مازندران درسال ۱۳۰۵ در مرکز استان مازندران، شهرستان ساری تأسیس و با ۵ اداره ثبت احوال ساری، بابل، قائمشهر، آمل، تنکابن شروع به کار نمود. اولین شناسنامه در استان به نام آقا سید آقا میرزا فرزانه در تاریخ ۱۳۰۵/۱۱/۰۴در اداره ثبت احوال تنکابن صادر شدهاست.». «و حوزههای ابوابجمعی این اداره درسالهای اولیه تأسیس شامل ۱۴ حوزه بنامهای شهسوار، گلیجان، رامسر، قاسمآباد کلاچای واشکورات، رودسر، املش، خرمآباد، نشتارود، عباسآباد، کلاردشت، نوشهر و چالوس، صلاح الدینکلاوعلمده (رویان) بودهاست.» که بیانگر مرکزیت این شهر از مناطق رودسر در استان گیلان تا منطقه علمده نور یا همان رویان امروزی میباشد.
در دوران قاجار جماعتی از فرنگیان از ایران بازدید کرده و سفرنامههایی را نگاشتهاند . یکی از سفرنامههای مهم که به تنکابن اشاره داشتهاست سفرنامه موسیو بوهلر میباشد . این سفرنامه شرح مأموریت وی به دستور ناصر الدین شاه قاجار برای تهیه گزارشی از وضع راههای گیلان و مازندران میباشد . این سفرنامه در سال ١٣۵٧توسط انتشارات گیل لاهیجان با عنوان سفرنامه و جغرافیای گیلان و مازندران به چاپ رسید . در صفحه ۳۶ از این سفرنامه آمده است : پس از طی پنج فرسخ راه از آبگرم ، به خرم آباد می رسند که ده بزرگی است از محال تنکابن سرحد گیلان ، و جزء ولایت مازندران است ، و حاکم آن حبیب الله خان است و این قریه در میان جنگل وسیعی میباشد و مشارالله یک عمارت خوبی در آنجا دارد و همچنین باغ پاکیزه ای در آنجا بنا گذاشته است که اکثر اشجار آن لیمو و نارنج است .
جیمز بیلی فریزر اسکاتلندی در جوانی به هندوستان سفر کرد و در سال ١٨٢١ میلادی وارد خراسان شد و از راه مشهد به مازندران و گیلان رهسپار گشت . فریزر بار دیگر در سال ١٨٣٣ میلادی با مأموریت دیپلماتیک وارد ایران شد و در زمستان همان سال از مناطق گیلان و مازندران بازدید نمود و کتابی را با عنوان سفرنامه زمستانی به تجربیاتش دربارهٔ سواحل جنوبی دریای مازندران اختصاص داد . در سال ١٣٦٤ خورشیدی ، کتابی با عنوان سفرنامه فریزر، معروف به سفر زمستانی به چاپ رسید . فریزر پس از گذر از مازندران به گیلان وارد میشود . در صفحه ۵٦٢ از کتاب قید شده : صبح روز چهارم از سخت سر که نقطه ای زیبا و پرتگاهی است کنار آب و در آنجا رشته عظیمی از کوهها پایان میگیرد و مرز میان مازندران و گیلان آغاز میشود و بدین گونه من شهرستان نخست را ترک گفتم . در ادامه کتاب و در صفحه ۵٦٦ قید شدهاست : صبح فرحبخش دل انگیزی بود و اواخر ماه اوت که پس از شبی که باران ما را خیس کرده بود ، به سلامت وارد سرزمین گیلان شدیم و به نخستین شهر آن رودسر رسیدیم .
پیر آمدی ژوبر دیگر سیاح اهل اروپا بود که به عنوان سفیر ناپلئون بناپارت به دربار عثمانی و دربار فتحعلی شاه قاجارا آمد . وی در حدود سال ١٨٠٧ میلادی به دربار ایران آمد و مورد مهربانی فتحعلی شاه واقع گردید و در حین بازگشت چندین نسخه کتاب خطی فارسی و خلعت دریافت داشت . وی همچنین استاد زبانهای فارسی و ترکی در فرانسه بود . سفرنامه ژوبر با عنوان مسافرت در ارمنستان و ایران از پ . آمده ژوبر به انضمام جزوه ای دربارهٔ گیلان و مازندران در سال ١٣٤٧ به چاپ رسید . در صفحه ٣٤٦ از کتاب که دربارهٔ ولایات مازندران هست و پس از گذر از گیلان و عزیمت به سوی مازندران ، چنین قید شده : هنگامی که از رودسر عزیمت میکنند باید شش فرسخ(لیو) بگذرند تا به مازندران برسند و از این طرف نخست به قصبه سخت سر می رسیم . فورا متوجه اختلاف لباس می شویم . بجای کلاههای استوانه ای و شبکلاههای گیلانی ، اینها سرشان از یک کلاه کاجی شکل کوتاه و نوک تیز که با پوست بره یا ماهوت قهوه ای رنگ که در آنجا می بافند پوشیده شدهاست . روپوش گشاد و شلوارشان از همان پارچه است . به افتخار ما یک درختچه که شاخههایش از پاپوشهای کوچک پشمی و کهنه پارهها و کلافهای زمخت ابریشم زیور یافته بود کاشتند ، شش مرد دهکده دو تا دو تا با هم نبرد کردند و فرزی خود را برای سرنگون کردن دیگری به نمایش گذاشتند . من با خرسندی ملاحظه کردم که آنها از اینکه سخت همدیگر را بزنند پرهیز میکردند و آنکه فیروز می شد رقیب خود را بلند می کرد و در آغوش می گرفت .
درمورد سکنه باستانی تنکابن آنها را منتسب به آمارها یا همان آمارد میدانند، در دوران بسیار کهن یعنی در زمانی که شاهنشاهان هخامنشی بر ایران فرمان میراندند، در کرانه جنوبی دریای مازندران اقوام کادوسی و تپوری و آمارد میزیستند که قومی آریایی و سکاییتبار بودند و ساکن در شمال ایران بودند. بنابر نظر ریچاردفرای، آملی کورت و دانشنامه ایرانیکا، آماردها آریایی و قومی نیرومند و جنگجو بودهاند. تپورها در مازندران و طبرستان و کادوسیها در گیلان سکونت داشتند. درمورد محل سکونت مردها یا آماردها اطلاعات ما ناقص است برخی از محققین نوشتهاند:آماردهادر دره سفیدرود بودهاند که نام قدیم رودخانه مذکور آماردبی (آمردیوس) ازنام همین قوم و منسوب به آنهاست که درقسمت غربی سرزمین مردها بوده و قسمت شرقی آن هم خط میانه آمل و نور بوده گفته میشود نام این شهر نیز از نام آنان مشتق شده که البته اکثرتاریخنگاران نام آنها را مشتق از آموئیها (گروهی از مهاجران آریایی) میدانند.
گروهی دیگر از مورخین محل سکونت آماردها را در نواحی کوهستانی بین آمل و تنکابن قلمداد کردند. چنین به نظر میرسد که محل سکونت آماردها بین دو طایفه کادوسیها (کادوزیها) و تپورها بودهاست، یعنی از آمل فعلی (رود ارازیاهراز) به طرف مغرب تنکابن تادیلمان.
مرد که در گاتها (اوستا) به صورت مرت در فرس هخامنشی مرتبه در پهلوی هرتوم و در فارسی مردم آمدهاست، صفتی است به معنای درگذشتن، نیست شدنی که از ریشه مر (Mar) میباشد که در فرس هخامنشی به معنی مردن و در پهلوی مورتن است.
هرودت در شرح طوایف پارسی مینویسد: «پارسیها به شش طایفه شهری و ده نشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شدهاند شش طایفه اولی عبارتند از: پاسارگادیان، مرفیان، ماسپیان، پانتالیان، دروسیان، گرمانیان و مردها یکی از چهار طایفه دوم هستند.»
چنانکه از نوشتههای مورخان و دانشمندان دورههای پیش از میلاد برمی آید مرزهای تحت سلطه چهارگانه سزمین گروه مردها برخی بدین گونه بودهاست از خاور به مرز ورگانا (استان گرگان) و بخشی به پارت از شمال به دره یا در اکسیپن (کاسو – کاساک – کازاک قزاقهای قفقازیه کنونی بازماندگان این نژادند) به هر حال آنچه در این میان موردنظر ماست در صحت آن اطمینان داریم وجود قومی به نام آمارد در جنوب غربی دریای مازندران است.
مردمان مردی دارای کارگاههای دستی خانگی بودهاند که به کمک و دستیاری آن پوشاک و خوراک و ابزارآلات و ساز و برگهای خانگی – جنگی و کشاورزی و فراوردههای دیگر برای خود تهیه مینمودند لباس آمردها از پوست بز و کلیچه (نیم تنه با آستین) کوتاهی که خودشان آن را سبززن میگفتند تهیه میشدهاست تیرو کمانی داشتند از چوب خیزران که در زمینشان میروئید تیرها را در دست چپ و کمان را به شانه مینهادند و شمشیری به خود آویزان میکردند سپر و نیزه و خنجر کوچکی داشتند که خنجر با با بندی مانند بند شمشیر به خود میآویختند اسلحه گروه آمردها عبارت بود از سپر و نیزه کوچک، حربه برندهای داشتند که مانند قمه بود و پابندی مثل شیشه که آن را حمایل میانداختند.
از گفته تاریخ نگاران چنین استنباط میشود که قبل از حمله اسکندر به مردها در ۳۳۱ سال قبل از میلاد کسی به منطقه تحت سیطره آنها هجوم نیاورده بود بعد از حمله اسکندر نیز آنها مستقل بودند دیو دور سی سی لی از مورخان یونانی شرحی کامل از چگونگی حمله اسکندر به ماردها بیان میکند پیرنیا نیز گزیدهای در باب چگونگی حمله اسکندر به ماردها بیان کردهاست دربارهٔ خوی و احوال آماردها گواهیهایی از مورخان باختری برای ما ماندهاست. مثلاً ژوستن آنان را نیرومند و شجاع خوانده آریان میگوید که آماردها مردی بودند بی بضاعت ولی درکشیدن بار فقر و قحطی دلیر، کنت کورث نیز در این مورد مینویسد سربازان آماردی بالشکریان اسکندرمقدونی شجاعانه جنگیدند درجنگ گوگامل که آخرین جنگ داریوش سوم و اسکندر بود تیراندازان چیرهدست آماردی شرکت داشتند و رشادت بسیاری نشان دادند، پس از آنکه اسکندر پارس را غارت و شهرهای زیادی را ویران ساخت داخل ولایت ماردها شد، این قوم از مردمان دارای اخلاق و آداب خاصی بودند آنها مردمانی زحمتکش و دلیر بودند که اسکندر تنها و با تهدید به آتش زدن تمامی جنگلها موفق به تسلیم کردن آنها گردید و درازای بازپس گرفتن (بوسیفال) اسبش آن مناطق را به حال خودواگذاشت.
دردوره شهریاری پادشاهان اشکانی مردها از استقلال داخلی برخوردار بودند و در مقابل قوای حکومت مرکزی ایران به شدت مقاومت میکردند. فرهاداول شاهنشاه اشکانی سرانجام توانست آنهارا پس حدود۲۰سال جنگ پیوسته و مقاومت مغلوب و مطیع خودساخت و تعداد زیادی ازآنها رابرای مرزبانی به قسمت شرقی کشور فرستاد.
در نتیجه بیگمان پیش از ورود و استقرار آریاییها در این سرزمین، اقوام بومی در مناطق مختلف تنکابن میزیسته اندبه ویژه استخوانهایی که در مناطق کوهستانی پیدا شده، حاکی از آن است که اقوامی از آماردها (آمردها) در این دیار سکونت داشهاند.
پس از جابه جایی مردها به مرور زمان دیلمیان در این منطقه ساکن شدند و باقیمانده قوم مردها نیز در این قوم نوظهور و قدرتمند ترکیب شدند. و پس از این تاریخ لفظ دیلم و به ویژه دیلم خاصه برای منطقه تنکابن به کار میرفتهاست.
دیلمستان یا سرزمیندیلم تا قرن هفتم و هشتم هجری به شرق گیلان و غرب مازندران امروزی اطلاق میگردید اما پس از تسلط مغولان بر ایران به جای استفاده از واژه دیلم از گیلان استفاده گردید و مراکز قدرت از کوههای گیلان به سرزمینهای جلگهای منتقل گردید لذا از این به بعد در متون تاریخی و جغرافیایی جایگزینی گیلان به جای دیلم قابل ملاحظه میباشد. اما بهطور کلی باید بیان کرد که از گیلان برای مناطق جلگهای و لفظ دیلم برای مناطق کوهستانی کاربرد داشتهاست.
به عقیده این تاریخدانان این منطقه مشتمل از رودبار به لاهیجان تا چالوس امروزی بوده و مناطق دوهزار و سه هزار تنکابن و اشکور رودسر (هوسم)، رامسر، تنکابن مرکزیت اصلی زندگی دیلمیان کوه نشین میباشد. اما یک نگاه اجمالی به نقشه این مناطق میتواند آشکار میسازد که نظر قطعی در این مورد نمیتوان بیان کرد هر چند امروزه شهرهای تنکابن و لاهیجان و رودسر با فاصله از هم قرار دارند اما نگاهی به نقشه کوهستانی و کوههای این مناطق میتوان به پیوستگی، تفکیکناپذیری و نزدیکی این مناطق پی برد.
در کتاب مازندران در تاریخ نیز بدان اشاره شدهاست، و به گونهای که دیلمان را تعریف میکند تداعیکننده منطقه تنکابن امروزی میباشد:"دیلمان میان تبرستان و کوهستان (جبال) و گیلان است. مردمان آن دو گروه هستند:یک گروه بر کران دریا باشند. گروه دیگر در کوهستانها، و گروهی هم میان ان دو، این منطقه دیلمان که بر کران دریا است ده ناحیه است، چون:لنزا، واریوا، لنگا، مرد، چالک رود، کرک رود، دیناررود، جودا هنجان (جواهرده نتهیجان)، رودبار، هوسم (رودسر).
در پشت این ده ناحیه، سه ناحیه بزرگ است، چون رستان، شیر، پژم. این همه بیست فرسنگ است در بیست و پنج فرسنگ. این ناحیه دیلم است وکلار و سالوس".
به عنوان سندی دیگر به حدود این منطقه میتوان به تاخت و تاز اعراب به دیلمستان یا دیلمان توجه کرد. یاقوت حموی نوشتهاست:حجاج بن یوسف دستور داد میانه قزوین و واسط (شهری نزدیک کوفه)، بلندیهایی ساختند که هر زمان در قزوین با دیلمان جنگ روی میدهد در این بلندیها آتش روشن کنند تا همگان آگاه شوند. حجاج پسر خود را با لشکری به تاخت وتاز دیلمستان فرستاد. حجاج، عمر بن هانی را به جنگ دیلمان فرستاد.
این همه تاخت وتاز به دیلمان که در قرن اول هجری روی داد نه از راه گیلان، نه از راه دریا، نه از راه گرگان و مازندران که تماماً از ری و قزوین است.
تاخت وتاز از راه قزوین میسر میشد، و دیلمان را در جنوب قزوین تا دوهزار و سه هزار تنکابن، طالقان و سرتاسر مناطق کوهستانی چالوس از غرب تا جنوب قزوین، یعنی حد فاصل یک خط فرضی از ری تا قزوین، و سرتاسر شمال شمال این خط به طرف دریای مازندران که حد فاصل چالوس تا تنکابن میشود را باید دیلم نامید.
- احمد کسروی در مورد دیلمستان مینویسد:
"ولایت جنگلی و کوهستانی که در نقشه امروزی ایران، گیلان نام دارد، در زمان ساسانیان به دیلمان یا دیلمستان معروف بود. چه این ولایت از روزی که در تاریخها شناخته شده نشیمن دو تیره مردم بوده که تیرهای را "گیل" و دیگری را "دیلم" مینامیدند. گیلان یا تیره گیل در کنارههای دریای خزر در آنجاها که اکنون رشت و لاهیجان است مینشستند و با آذربایگان (آذربایجان) و زنگان (زنجان) نزدیک و همسامان بودند؛ ولی دیلمان در کوهسار جنوبی آن ولایت در آنجاها که اکنون رودبار و الموت است جای داشته و بیشتر با قزوین و ری همسایه و نزدیک بودند."
که به نوعی صراحتاً بیانکننده تنکابن امروزی میباشد و شهرستانهای تازه جدا شدهای چون رامسر و عباسآباد.
امروزه با توجه به اذعان تمام تاریخ نگاران به وجود قزوین-الموت و طالقان به عنوان جنوب دیلمستان میتوان به تنکابن توجه کرد که مکان حقیقی این قوم باشد، بارها صراحتاً توسط تاریخ نگاران بیان شده که قوم دیلم جایگزین آماردها شدهاند و تنها منطقهای که وجود این دو قوم با هم را دارا بوده تنکابن است.
از حکمرانی سادات گیلان بر تنکابن و وقایع نیمة دوم قرن هشتم و قرن نهم، مطالب فراوانی در منابع آمدهاست، از جمله اینکه در ۷۶۹ سید رکابزن کیا، از فرزندان کیا ابوالحسن مشهور به المؤیدباللّه، بر تنکابن و قسمتی از دیلمستان مانند شیرود و هزار حکمرانی میکردهاست و بسیاری از اهالی مانند او شیعه زیدی بودهاند. در ۷۸۹، عدهای از سادات گیلان به دستور امرای گیلانی، از جمله امرای ناصرود، کشته شدند. در پی این واقعه، سید هادی کیا با نزدیکان و یاران خود به سمت تنکابن رفت و در «دز تنکا» پناه گرفت. این امر موجب شد تا امرای ناصرود که در پی سادات بودند، به حدود تنکابن حمله و خانهها را غارت کنند و آتش زنند. سیدهادی کیا در سال ۷۹۶–۷۹۷ فرمانروای تنکابن شد. وی در تقسیم «ولایت بیه پیش»، فرزندش، سیدیحیی کیا، را به تنکابن فرستاد و مِلک موروثی خود را به او واگذار کرد.
در ۸۰۶ خواندمیر به ولایت تنکابن اشاره کرده و در ۸۱۶ مرعشی از حکمرانیِ سیدداوود کارکیای تنکابنی، فرزند سیدهادی کیا، در تنکابن یاد کردهاست. مَلک کیومرث ــ که در ۸۳۰ به مخالفت با سادات گیلان برخاسته بود ــ در ۸۳۱ عمارت خاصة سید داوود کارکیای تنکابنی را که در اواخر تابستان هنوز در ییلاق به سر میبرد، آتش زد و برخی اهالی را به قتل رساند. در ۸۶۵ مازندرانی از «موضع تنکابن» در «مملکت گیلان» نام بردهاست. مرعشی در ۸۸۹ به حرکت خود از کِلیشُم (از قرای ییلاقی تنکابن) به تنکابن برای تصرف «دشت تنکابن» اشاره کردهاست.
در دورة صفویه، اسکندربیک منشی در ذکر امرای نامدار شاه طهماسب، به فرمانروایی شرف خان روزکی بر تنکابن اشاره کردهاست. رابینو نیز در ذکر فرمانروایان صفویِ حاکمِ تنکابن، علاوه بر شرف الدین، از الوند سلطان بن حسین خان فیروزجنگ (فرمانروا در ۱۰۰۶) و حیدرسلطانِ قویْ حصارلو نام بردهاست.
در دورة افشاریه (۱۱۴۸–۱۲۱۰)، میرزا مهدی خان استرآبادی نام «قریة تنکابن» را در «اعمال دیلَمان» ضبط کردهاست. به گزارش غفاری کاشانی در ۱۱۶۸، محمدحسن خان قاجار برای فتح گیلان به تنکابن لشکر کشیده بود. حدوداً بین سالهای ۱۱۷۵ تا ۱۱۸۵، ابراهیم خان عمارلو شش سال حاکم تنکابن شد. در ۱۱۸۵ هدایت خان، حاکم گیلان که در صدد توسعة قلمرو خود به سمت مشرق بود، تنکابن را از فرمانروایان کُرد (رستم خان عمارلو) گرفت و با موافقت کریم خان زند (متوفی ۱۱۹۳) آن را به گیلان ملحق ساخت، سپس فردی از ایل «قوی حصارلو» را حاکم تنکابن کرد؛ اما بعدها به فرمان کریم خان، ایل قوی حصارلو از حکومت تنکابن برکنار شدند.
حدوداً بین سالهای ۱۱۷۵ تا ۱۱۸۵، ابراهیم خان عمارلو شش سال حاکم تنکابن شد. در ۱۱۸۵ هدایت خان، حاکم گیلان که در صدد توسعة قلمرو خود به سمت مشرق بود، تنکابن را از فرمانروایان کُرد (رستم خان عمارلو) گرفت و با موافقت کریم خان زند (متوفی ۱۱۹۳) آن را به گیلان ملحق ساخت،
هدایت خان فردی از ایل «قوی حصارلو» را حاکم تنکابن کرد؛ اما بعدها به فرمان کریم خان، ایل قوی حصارلو از حکومت تنکابن برکنار شدند.
از اواخر حکومت کریم خان زند ــ که به دستور وی مهدی خان خلعت بری (از طایفه خَلابَران) به حکومت تنکابن رسید تا پایان حکومت قاجاریه، خلابران بر تنکابن حکومت کردند. در ۱۱۹۵، مهدی خان تفنگچیان تنکابنی را همراه مرتضی قلی خان، برادر آقامحمدخان قاجار، که از طرف او مأمور فتح گیلان بود، فرستاد و از آقامحمدخان خواست تا با جدایی تنکابن از گیلان و الحاق آن به مازندران موافقت کند. با موافقت آقامحمدخان در این سال، ولایت تنکابن ضمیمه مازندران شد و با الحاق نواحی کلاردشت و کجور به تنکابن، ولایت محال ثلاث / ثلاثه تشکیل شد. به نوشتة زین العابدین شیروانی در ۱۲۴۷، تنکابن قصبهای در گیلان و میان جنگل بوده، آب فراوان و هوای بد، خاک ابریشم خیز و زمین عفونت انگیز و برنج بسیار داشتهاست. وی فزودهاست که حکیم مؤمن مؤلفِ تحفة المؤمنین * اهل آنجاست.
در زمان محمدشاه قاجار (۱۲۵۰–۱۲۶۴) که حبیب اللّه ساعدالدوله حاکم تنکابن و محال ثلاث شده بود، تنکابن نفوذ سیاسی بسیار یافت (یوسفی نیا، ص ۳۳۹). در حدود ۱۲۷۵ مکنزی و ملگونوف در بارة بلوک و محله تنکابن و مالیات آن، تولید ابریشم و صادرات گندم و برنج آن به گیلان و قزوین و باکو مطالبی آوردهاند.
در دورة ناصرالدین شاه (۱۲۶۴–۱۳۱۳) تنکابن به عنوان محالّی در ولایت مازندران ضبط شدهاست (بهلر، ص ۳۳). اما اعتمادالسلطنه در اواخر سدة سیزدهم نوشتهاست که تنکابن قسمتی از گیلان و مشتمل بودهاست بر هشتاد پارچه ده کوچک ییلاقی و قشلاقی و ناحیهای از سفیدتمش (حد غربی) تا نمک رود (نمک آبرود، حد شرقی)، و افزودهاست که محال ثلاث عبارت اند از: تنکابن و نواحی کلارستاق و کجور. اعتمادالسلطنه به امامزادهها، و صنایع آن از جمله تولید چوخا (جامة پشمی چوپانان) و چادرشب نیز اشاره کردهاست. در ۱۳۰۸ مورگان از حاصلخیزی بخش تنکابن و محصول پنبه آن، باغهای وسیع مرکّبات، لهجه مخصوص اهالی و مسجد کوچک تنکابن یاد کردهاست. در ۱۳۱۴ تنکابن مشتمل بر شش بلوک بود و ماهیگیری در آن رونق فراوان داشت، نیز محله شهسواران در کنار دریا باغهای بینظیر داشت و تجار باکو در آن بازار، خانه و حمام داشتند.
در دورة مشروطه (ح ۱۳۲۴–۱۳۲۷) ــ که با قیام محمد ولی خان تنکابنی *، ملقب به سپهدار تنکابنی، همراه بود ــ تنکابن یکی از مراکز آزادیخواهی شد. امیراسعد تنکابنی، حاکم تنکابن و فرزند سپهدار تنکابنی، با رد مذاکرات هفتم ذیحجة ۱۳۲۴ مجلس برای انتخاب وکلا، محال ثلاث تنکابن را «حکومت مستقله» خواند.
رابینو ــ که در ۱۳۲۶–۱۳۲۷ به بلوک تنکابن سفر کرده ــ از محصولات آن، بازار هفتگی در بعضی آبادیها، ناحیه کوچک سخت سر (رامسر کنونی) در تنکابن، ماهی فراوان و صنایع آنجا خبر داده و در بارة سکونت یازده طایفه بزرگ در تنکابن مطالبی آورده و گفتهاست که شهسوار بندر خرمآباد است. بنا بر مطالب فخرائی و سپهدار تنکابنی نهضت میرزاکوچک خان جنگلی (متوفی ۱۳۰۰ش) به تنکابن نیز کشیده شده بود.
در ۱۳۱۰ ش آبادی تنکابن به نام شهسوار، به دستور رضاشاه بر طبق اصول صحیح و نقشه توسعه یافت و گاهی بندر شهسوار خوانده میشد (رزم آرا، ج ۳، ص ۱۸۲). مسعود کیهان در ۱۳۱۰ ش در بارة قسمتهای ییلاقی و قشلاقی و کشتیرانی در آن مطالبی ذکر کردهاست. در غرب این شهرستان شهرستان رامسر قرار دارد. مرز این دو شهرستان را رودخانه چالکرود تشکیل میدهد. در جنوب شهسوار بخش الموت واقع در استان قزوین قرار گرفته. در شرق شهرستان چالوس قرار دارد.
جمعیت این شهرستان بیش از۱۹۵۰۰۰ نفر است. در شهر شهسوار ۳۳۶۵۰ نفر ساکن میباشند. پس از آن شهر خرمآباد با ۹۸۸۱، عباسآباد ۹۳۸۴، متل قو یا سلمان شهر با ۸۳۰۲، کلارآباد با ۵۱۳۱ و نشتارود با ۴۷۷۰ قرار دارند. بقیه اهالی در مناطق روستایی ساکن میباشند. وسعت این شهرستان ۷/۱۹۷۵ کیلومترمربع میباشد. از محصولات مهم آن انواع مرکبات، برنج و چای را میتوان نام برد.
تنکابن دارای دو شهرک صنعتی :شهرک صنعتی سلمانشهر (به مساحت ۹۲ هکتار) و ناحیه صنعتی نارنج داربن (به مساحت ۹ هکتار) میباشد.
از صنایع دستی نمدمالی، گلیم بافی، جوراب بافی، چادرشب بافی، لاکتراشی (هنر جنگل نشینان که با چوب محصولات همچون قاشق، پارچ و دیگر ادوات تزئینی تولید میکنند)، سالی بافی (تور ماهیگیری) سفالگری (گمج، کوزه و…)و ساخت انواع ادوات ساده مربوط به کشاورزی (همچون داس، تبر، کرباس، گاجمه، بلو، گرباس، فیکا) و… را میتوان نام برد.
کشاورزی، دامداری و باغداری اساس اقتصاد شهرستان تنکابن را تشکیل میدهند. آب کشاورزی شهرستان تنکابن از رودها و چشمهها تأمین میشود و محصولات کشاورزی آن برنج، گندم، جو، سبزیجات، گل گاوزبان، گیاهان زینتی، چای، مرکبات، کیوی، فندق، گردو، گلابی، سیب، آلو، آلوچه، خرمالو و انجیر هستند. باغهای متعدد مرکبات در سرتاسر شهرستان تنکابن پراکنده هستند؛ انواع مرکبات، کیوی، برنج، گلهای زینتی و چای مهمترین صادرات این شهرستان را تشکیل میدهند.
مسیر دسترسی تنکابن به خرمآباد پس از عبور از قلعه گردن به سمت جنوب امتداد یافته و دو راهی لتاک در جانب شرقی وارد یک جاده خاکی میشود که به طرف منطقه زیبای سه هزار ادامه پیدا میکند دره سه هزار منطقهای بکر، زیبا با چشماندازهای بدیع، چمنزارها، جنگلهای مرتفع و جلگهای، رودخانه پرآب سه هزار یک ماندهاست آب و هوای مطبوع به همراه آبشارها و چشمههای آب گوارا و آرامش رؤیایی این منطقه برای گروههای توریستی مشتاق آرامش و طبیعت کاملاً ایدئال است.
جاده آسفالته دو هزار از سه راهی خرمآباد و قبل از پل چشمه کیله آغاز و با عبور از شهر خرمآباد و دو راهی لتاک و پارک چالدره با طی مسافت ۴۰ کیلومتر به کلیشم میرسد از این نقطه در شرق جاده با صورت پیاده در حدود ۵/۱ ساعت در مسیر صعود به قله سیالان دشت زیبای دریا سر وجود دارد. این منطقه ۲۰۰۰۰۰ متر مربع مساحت دارد، ارتفاع دشت از این صحرا ۱۸۰۰ متر بوده و به این خاطر در تابستان دارای آب و هوای بسیار مطبوعی است. وجود کوهای زیبای هر تنگ لات خان بن، سیاه کل و کل تلا، کوههای پوشده از گیاهان، چشمهها و رودهای پرآب دریاسر را به عنوان یکی از جاذبههای منحصربهفرد کشور معرفی میکند
در کیلومتر ۳۰ محور تنکابن به چالوس به بعد از نشتارود و قبل از عباسآباد در کنار جاده واقع شده و تنها ۱۲۰ متر با دریا فاصله دارد. این منطقه حفاظت شده به عنوان تنها جنگل جلگهای و بکر و از آخرین بازماندههای اکوسیستمهای جنگلی جلگهای شمال ایران با مساحت تقریبی ۲۶۰۰۰۰۰ مترمربع مساحت بهشمار میرود. انواع مختلف گونههای جانوری و گیاهی مانند توسکا از نوع کرک که در ایران رو به انقراض است سه قلو انجیلی، انار، ممرز، بلوط، لیلکی یا کرات خرمندی، لرگ، ملج، انواع مهم شمشاد، ازگیل جنگلی و یاس وحشی میباشد گونههای متنوع و فراوان جانوری نیز از قدیم در قدیم در آن میزیستند و در حال حاضر زیستگاه حیوانات وحشی نظیر شغال، گرگ، خوک، گربه وحشی و پرندگانی مثل حواصیل خاکستری، قره، غاز، مرغابیها، دارغاز باکلان، اگوت بزرگ و کوچک میباشد. خشکه داران با شرایط مذکور و برخورداری از ساحل زیبای دریای خزر و مجاورت با شهرهای توریستی و امکانات اقامتی و پذیرایی از جمله بهترین مناطق برای اجرای تور میباشد درحاشیه این منطقه نیز یک موزه تاریخی طبیعی ایجاد شده که مجموعه تاکسیدرمی از حیوانات وحش شمال ایران را به نمایش گذارده و همواره مورد استقبال محققان و دانش پژوهان است با هماهنگی اداره محیط زیست میتوان از این جاذبه بازدید کرد.
این مکان بکر در لیر سر قرار دارد، مسیر آن از سه راهی خرمآباد در داخل شهر تنکابن و قبل از پل چشمه کیله آغاز و پس از عبور از شهر خرمآباد به دو راهی لتاک میرسد، از این محل پس از عبور از پل به فاصله اندک دو راعی سه هزار و لیر سر وجود دارد که از این محل جاده به صورت خاکی ادامه پیدا میکند کل فاصله تنکابن تا روستای سنتی فلکده ۳۳ کیلومتر است. آب گرم با درجه حرارت متوسط در کنار رودخانه لیرسر و یک چشمه آب سرد به همراه جنگلهای انبوه و کوههای پوشیده از درخت برای اجرای تور و گروههای مختلف توریستی بسیار جالب است.
آب گرم سه هزار معروف به آبگرم حضرت سلیمان یا نرگس است. منطقهای زیبا در دره سه هزار تنکابن و در جوار تخت سلیمان، آب گرم چشمه ایست که دهانهٔ آن در دل تودهای از آهک، یک حوضچهٔ طبیعی حدود ۵ متر مربعی را شکل داده که رنگ سقف آن شیری تا قهوهای است. حوضچه یک کریدور ۴ تا ۵ متری به سمت شمال دارد. برای ورود به حوضچه باید پنج پله را پائین رفته و نیم خیز از دریچه نیم دایرهای وارد آب گرم به عمق یک متر شوید. آبی زلال و گرم (حدود ۴۰ درجه سانتی گراد) همراه با چکیدن قطرات آب از سقف با کف پوشی از ریگ و شن. کنار آن هم حمامی به صورت طبیعی ایجاد شدهاست که در طول تمام روزها به خصوص فصول گرم سال میزبان دوستداران طبیعت است. این آب دارای ذخایر سرشاری از داروهای طبی از قبیل اسید کربنیک، گوگرد، آهن و… است.
جاده آسفالته دو هزار و سه هزار که از تنکابن آغاز میشود پس از عبور از خرمآباد به مساحت ۲ کیلومتر به منطقه قلعه گردن میرسد که منظره جالبی را در دامنه ارتفاعات کوتاه و جنگلی از جلگه و دریای تنکابن به نمایش میگذارد. این محل با تنکابن ۸ کیلومتر فاصله دارد در کنار جاده از تونل انحرافی و تاریکی قلعه تنکا که آب و لمرود را به رود سه هزار ملحق میکند آبشاری ایجاد شده که ده متر ارتفاع دارد و تا ۵۰ متر قابل افزایش است در جمع محیطی زیبا برای اتراق مسافران بوجود آمدهاست.
واقع در بخش نشتا تنکابن.
پس از طی کردن مسافتی د ر حدود ۳۵ کیلومتر با وسیله نقلیه در صورت ۳۰ کیلومتر پیادهروی در دو کیلومتری شمال شرق روستای میان رود در غرب رودخانه پرور آب معدنی شلف قرار دارد که Ph مواد قلیایی، نمکی، آهکی، فسفر، اکسید آهن، سیلیس، پتاس، آلومین، کلر، سود، کربنات، منیزیم و اسید سولفوریک تشکیل شده و با دارا بودن خواص طبی فراوان برای درمان بیماریهای مختلف، نظیر امراض کلیوی سوء هاضمه و نقرس، امراض جلدی و درد روماتیسم مفید است این آب معدنی به همراه مناظر زیبای طبیعی اطراف مورد علاقه ورزشکاران و طبیعت گردان میباشد. آب معدنی شلف شامل مواد قلیائی، آهکی و نمکی است که برای سوء هاضمه، بیماریهای کلیوی و… مفید است. مسیر دسترسی به این چشمه با پیادهروی همراه است. تا روستای شهرستان مسیر عبور وسایل نقلیه وجود دارد، پس از آن میتوان با راهنمایی از محلیها به مسیر ادامه داد و بر سر دوراهی آبگرم و چشمه شلف مسیر سمت چب به چشمه منتهی میشود. این چشمه یکی از محدود چشمههای آب گازدار در جهان است.
این غار زیبا در ارتفاعات مشرف به سلمانشهر قرار دارد سلمانشهر در ۳۰ کیلومتری شرق تنکابن در مسیر ارتباطی کناره چالوس به تنکابن قرار دارد این شهر در ساحل زیبای خزر واقع شده و مسیر دسترسی به غار دانیال از وسط شهر و از خیابان میانی شهر و محور ارتباطی در محل میدان مرکزی شهر جدا و وارد خیابان دریا گوشه میشود این خیابان در ادامه از شهر خارج و به طرف جنوب و دامنههای زیبای البرز ادامه پیدا میکند و در خاتمه به روستای چاری میرسد و از وسط رود چاری گذشته و پایان مییابد کل فاصله تنکابن تا آخر روستای چاری ۴ کیلومتر بوده و ازمحل با پای پیاده به ۱ ساعت زمان لازم است تا با عبور از ارتفاعات یلاع و زیبا و جنگلی به دهانه غار رسید. داخل غار بسیار سرد بوده و آب گوارا و سردی هم در داخل آن جاری است مواد آهکی چکیده از سقف غار منظره زیبایی دارد پهنای غار از ۲ الی ۵ متر متغیر است و طول آن نامعلوم است و به گفته بومیان به ۶۰۰۰ متر میرسد شباهت زیادی بین این غار و غار علیصدر وجود دارد این محل برای اجرای تور برای هر گروه سنی جالب و دلپذیر است.
در ۱۸ کیلومتری مسیر تنکابن به دو هزار و در کنار جاده قرار دارد و مسیر آسفالت بوده و پارک زیبای چالدره با ۹۴ هکتار مساحت در میان دلتای دو رود سه هزار و دو هزار و محل اتصال آنها قرار دارد این پارک با پل پارکینگ، سرویسهای بهداشتی، اب و برق، آلاچیق از امکانات پارک چالدره میباشند طرحهایی برای توسعه این پارک در دست اجرا است.
(سینمای 4D و سالن آمفی تئاتر)
مزارع دو هزار و سه هزار (مزارع پرورش ماهی دیگری در نقاط غیر کوهستانی مانند مزارعی در روستاهای میرشمس الدین، آب کله سر، کبودکلایه و خرمآباد وجود دارند)
قله سیالان، قله گردکوه، قله مازوچال، قله شاه رشید، کوه بلور (شاه سفیدکوه)، چشمه ولگ میال، چشمه دیوخانی، چشمه کارکوه، گرخانی چشمه وینی چشمه، ولگتوک میان چشمه، چشمه سوی، رود دو هزار، رود سه هزار، رود ولمرود، رود آزاد رود، رود میرشمس الدین، آببندان جیسا، شکارگاه نرگس کوه، شکارگاه نوارکوه، شکارگاه اکر، شکارگاه پیله کوه، سلمانشهر، تفرجگاه گرگویه شانه تراش، رود شیرود، رود ترک رود، رود نسارود، رود گرگرود، رود کاظم رود، رود نشتارود، رود چشمه کیله، کوهستان لیمرا، کوهستان پیش کوه، کوهستان نوشا، کوهستان داکو، کوهستان مازولنگاسر، آبشار ماهی وزان، آبشار سنگ بن چشمه، آبشار فرهاد جوی، دریاچه یخی یا دریا آبی، دریاچه بلور، دریاچه هزارکوه، منطقه ییلاقی نوشا، قلعه تنکا، ساختمان شهرداری، ساختمان شهربانی، پل آجری قلعه گردن، پل قدیمی لپاسر، شا نشین دشت نوشا، قلعه نوشا، مزارع پرورش ماهیان سردابی دو هزار، مزارع پرورش ماهیان سردابی سه هزار، مراکز پرورش ماهی در آبندانها (بابولات و..)، کارگاه کوزهگری سلیمانآباد سیاهگل چال، پایههای چوبی اسکله بندر تجاری درسبزه میدان، قلعه نوشا تنکابن، قلعه کتی تنکابن، قلعه هاله کله تنکابن، قلعه بهکله تنکابن، قلعه سیاورز خرمآباد تنکابن، قلعه رودپشت تنکابن، قلعه لشکرک تنکابن، قلعه هلوکله تنکابن، پل قلعه گردن تنکابن، قلعه تنکا تنکابن، موزهٔ مردمشناسی برسه (روستای برسه واقع در دوهزار)، بام تنکابن (فضای بالای دهستان قلعه گردن و آبشار فرهاد جوی که از چالوس تا رامسر را در دید رس قرار میدهد، تنکابن قدیم را میتوان دید)
(پهلوی اول – شماره ثبت ۵۰۰۱ – داخل شهر)
(پهلوی – شماره ثبت ۱۵۲۲ – داخل شهر)
(تاریخی – اسلامی – شماره ثبت ۳۷۷۹ – بخش مرکزی، دهستان گلیجان- روستای لاک تراشان)
(هزاره اول قبل از میلاد- شماره ثبت ۳۷۸۰ – بخش مرکزی، دهستان گلیجان – روستای لاک تراشان)
(پیش از اسلام – اسلامی – شماره ثبت ۳۷۸۱ – بخش مرکزی، دهستان گلیجان جنوبغربی)
(هزاره اول اسلامی – شماره ثبت ۳۷۸۵ – بهش مرکزی، دهستان گلیجان -روستای لاک تراشان)
(احتمالاً اسلامی – شماره ثبت ۳۷۸۳ – بخش مرکزی، دهستان گلیجان -روستای لاک تراشان)
(احتمالاً اسلامی – شماره ثبت ۳۷۸۲ – بخش مرکزی، دهستان گلیجان -روستای لاک تراشان)
(قرن ۶ ه.ق – شماره ثبت ۲۱۹۶۲ – بخش خرمآباد، روستای قلعه گردن)