🏙️ شهر درود
درود واژهای از فارسی باستان است که ایرانیها هنگام رسیدن به یکدیگر میگویند و به دور از هر جنگ و صلحی یکدیگر را با گفتن درود می ستایند. درود از واژهٔ دروته و دروسته گرفته شده و در قدیم مردم هنگام احوالپرسی میگفتند "از درستی تو؟" یا "درستی؟" " آیا حالت خوب است، سلامت و تن درستی تو؟" این واژه در زبان روسی به "از درستی تو؟" (здравствуйте) تبدیل شده است که برای سلام و احوالپرسی و سلامت جویی بهکار میرود. در فارسی میانه دروته به دروست و به درود تبدیل شده است. درود برای احوالپرسی و خوشآمدگویی و آرزوی سلامتی بهکار میرود. اگرچه ریشهٔ درود از دروته و دروست گرفته شده اما کاربرد و وسعت معنی و مفهوم آن در طول زمان بسیار گسترده شده و در متون ادبیات فارسی و از جمله در آثار فردوسی، نظامی گنجوی، ناصرخسرو، اسدی توسی، خاقانی، سعدی، دقیقی و کسایی مروزی، مفهوم واژهٔ درود علاوه بر اینکه معادل و هممعنای با سلام است؛ همچنین همتراز با «آفرین»، «تهنیت»، «تحیت»، "شادباش"، "وه وه"، "به به"، "بهجه" و همچنین معادل «صلوات» در عربی است. اگرچه صلوات و سلام (سلوا= صلوا) از یک ریشه است اما مفاهیم آن و کاربرد آن تغییر یافته است چنانکه صلوات را نمیتوان در جای سلام و خطاب به هر کس بهکار برد. (تحیه. سلام. تسلیم. صلاة. تهنیت. (یادداشت دهخدا).
- درود. [ دُ ] (اِ) ۞ به معنی صلوات است که از خدای تعالی رحمت و از ملائکه استغفار و از انسان ستایش و دعا و از حیوانات دیگر تسبیح باشد. (برهان) (از غیاث) (از آنندراج) (از جهانگیری). با لفظ گفتن و فرستادن و رسیدن و رساندن و دادن مستعمل است.
- فردوسی در ۲۵ بیت واژهٔ درود را بهکار برده است که در هرجا میتواند یکی از آن معانی بالا را استفاده کرد.
- عهدی است که بر پیغمبران و فرستادههای او که بر ایشان باد درود گرفته شده (تاریخ بیهقی ص ۳۱۷).
- آفرین:
- درود رسیدن؛ دعا و آفرین رسیدن:
منابع
- واژه نامهٔ دهخدا
💬 نظرات و تجربیات کاربران
برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید
ورود / ثبتنامهنوز نظری ثبت نشده است. اولین نفر باشید!