21.1K
بیجار، یکی از شهرهای استان کردستان، مرکز شهرستان بیجار و از قدیمیترین شهرهای ایران است. بیجار در گذشته مرکز ولایت گروس بودهاست.این...
بیجار، یکی از شهرهای استان کردستان، مرکز شهرستان بیجار و از قدیمیترین شهرهای ایران است. بیجار در گذشته مرکز ولایت گروس بودهاست.
این شهر با ۱٬۹۴۰ متر ارتفاع از سطح دریا، از مرتفعترین شهرهای ایران به حساب میآید، شهر بیجار از لحاظ ارتفاع ۷۷۰ متر از تهران و ۴۲۵ متر از سنندج بلندتر است.
فاصله شهر بیجار تا سنندج مرکز استان کردستان ۱۴۲ و تا شهر تهران ۴۷۲ کیلومتر میباشد.
شهر بیجار از شمال غربی به کوه نقاره کوب با ارتفاع ۲٬۲۱۰ متر و از مغرب به کوه نِسار با ارتفاع ۲٬۳۵۰ متر و از جنوب غربی به کوه بادامستان با ارتفاع ۲٬۲۲۵ محدود میشود.
بیجار منطقهای کوهستانی است، با آب و هوایی سرد و خشک.
جمعیت این شهر بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ برابر با ۵۶٫۸۵۷ نفر میباشد.
اهالی شهر بیجار به زبان کردی سورانی با لهجهٔ گروسی (به کردی: گهڕووسی) و اقلیت ترکی سخن میگویند، همچنین در منطقه بیجار گروس به گویشهای کلهری و گورانی نیز تکلم میکنند.
مردم این شهر پیرو دین اسلام (تشیع و تسنن) هستند.
مورد اطمینانترین ریشهیابی نام شهر بیجار، برگرفته از درختان بید فراوان در منطقه بوده که آنجا بیدزار نام داشتهاست. در زبان کردی به بید (بی) و به زار (جار) گفته میشود، میتوان گفت بیجار دگرگون شده کلمه بیدزار است. بیجار کلمهای است که ریشه در زبان پهلوی دارد، و چون زبان کردی با زبان پهلوی قرابت خاصی دارد، با این نظر که (بی) از زمانهای گذشته و در موارد مختلف، مصحف یا لهجهای از بید (درخت بید) بودهاست و جار نیز پسوند مؤخر امکنه و لهجهای از (زار) بودهاست، با توجه به اینکه در کتاب ترجمه تاریخ طبری هم به معنای (زار) بهکار رفتهاست؛ پس میتوان گفت: بیجار - بیجار، کلمهای به معنای بیدزار بودهاست.
در اسناد قدیمی نوشتن بیدجار رواج داشتهاست، همچنین در بعضی زبانهای غربی این شهر با نام بیدجار شناخته شدهاست.
در بسیاری از منابع تاریخی تا دوران مغول و سلجوقیان، گروس با نام سهرورد شناخته میشود. در قرون اولیه اسلامی تا قرن هفتم هجری قمری قسمت زیادی از گروس جزو شهر سهرورد بودهاست. شهر سهرورد در قرن هفتم در جریان حمله مغولها به ایران نابود میشود و بعد از آن سهرورد از توابع گروس به حساب میآید.
سهرورد معرب (سورهَ بَرد) به زبان کردی به معنی (سنگ کوچک قرمز)، قریهای از مناطق سابق بیجار گروس بودهاست که سالیان پیش بر اساس دستور میرزا شفیع مازندرانی، صدراعظم فتحعلی شاه قاجار آن را از حوزه گروس جدا نموده و به ولایت خدابنده زنجان ضمیمه نمودند، زمانی که سهرورد جزو گروس بوده به (قره قوش) معروف بودهاست.
در بسیاری از منابع تاریخی از بیجار بهعنوان بیجار گروس یاد میشود، گروس ولایتی به مرکزیت بیجار بود که تا قبل از تقسیمبندی استانی در دوره پهلوی اول وجود داشت.
نام اداری منطقه بیجار گروس در زمان صفویان بودهاست.
ارتفاع شهر بیجار از سطح دریا ۱۹۴۰ متر است، شهر بیجار در یک چاله ساختمانی از سازندههای الیگو میوسن قرار گرفته و اطراف آن را گنبدههای طاقدیسی آهکی احاطه نمودهاست و راههای ارتباطی شهر از طریق سه درهای که در سه طرف شهر قرار گرفتهاست انجام میگیرد.
در مورد تاریخ بنای شهر بیجار هیچ اثر مستندی در دست نیست، اما تاریخ شهر را بر اساس اثر باستانی موجود در داخل شهر، موسوم به تپه قلعه بالا یا قلعه بانو، میتوان تشخیص داد، با اینکه هنوز هیچگونه حفاری علمی بر روی آن انجام نشدهاست اما طبق بررسیهای سطحی که بر روی این تپه توسط دکتر عزتالله نگهبان صورت گرفته، قدمت شهر را به هزاره سوم قبل میلاد مسیح نسبت میدهد. همچنین در بررسی سطحی که در سال ۱۳۸۱ بر روی تپه انجام گرفت، میتوان قدمت شهر را به هزاره چهارم قبل میلاد نسبت داد، در این گزارش آمدهاست: تعدادی سفال با پوشش قرمز و سیاه خاکستری براق با شاموت کاه در این تپه به دست آمدهاست که نزدیک به سفالهای دوره مس و سنگ میباشد، همچنین سفالهای دیگری در سطح تپه با پوشش نخودی و با تزیین هندسی به رنگ قهوهای روشن و تیره بهدست آمدهاست که نزدیک به سفالهای سیلک ۴ (هزاره سوم قبل میلاد) میباشد، و علاوه بر آنها سفالهای سیاه خاکستری براق، احتمالاً در عصر مفرغ نیز در سطح تپه بهدست آمدهاست، با توجه به درصد بیشتر نمونههای سفالی که مربوط به دوران تاریخی بهویژه دوران پارت و ساسانی است، استقرار دوران تاریخی این محوطه نیز پررنگ و قابل توجه میباشد، در ادامه بررسی سفالهای سطح تپه قلعه بالا، سفالهای بدون لعاب و لعابدار مربوط به دوران اسلامی نیز بهدست آمدهاست که بیانگر آخرین استقرار این محوطه در دوران اسلامی است.
بیجار شهری است بسیار قدیمی و تاریخی، برخی از مورخان قدمت آن را به هزاره سوم پیش از میلاد مسیح نسبت میدهند.
ایران در زمان مادها به دو قسمت بزرگ تقسیم شده بود، قسمت اول ماد کوچک یا آتروپاتن که شامل آذربایجان و قسمتی از کردستان بوده و قسمت دوم ماد بزرگ به پایتختی اکباتان همدان که بیشتر مناطق ایران را شامل میشد. اما مناطق گروس به عنوان مرز بین دو قسمت ماد بوده و به حدی به دو پایتخت ماد در آذربایجان تخت سلیمان و همدان نزدیک بودهاست که گاهی آن را جز ماد کوچک و گاهی جز ماد بزرگ بهشمار آوردهاند. ایگور دیاکونوف نویسنده تاریخ ماد، گروس را جز ماد کوچک و حسن پیرنیا نویسنده تاریخ ایران باستان جزو ماد بزرگ میداند. الیزابت ناومان، بیجار را در آخرین مرحله از راه ارتباطی پایتخت آذربایجان به اکباتان پایتخت مادها میداند بااستناد به نوشتههای دیاکونوف و ناومان بیجار گروس جزئی از قلمرو ماد کوچک آتروپاتن بهشمار میآید که در طول دوران ماد حدود ۱۳۰ سال به علت اهمیت سوق الجیشی بالای خود همیشه از مراکز مورد توجه مادها بودهاست.
منطقه بیجار گروس جز ساتراپ دهم هخامنشان بوده و برابر نوشتههای حسن پیرنیا اسبهای ممتاز و قالی در همدان و گروس در دوران هخامنشیان بهطور فراوان وجود داشتهاست و اسبها و قالیهای این دو ناحیه در کشور مشهور بودهاند. گروس در دوران هخامنشیان نیز مانند دوران مادها از مراکز مهم اقتصادی و کشاورزی غرب ایران بودهاست هر چند که از اهمیتش نسبت به دوران مادها کاسته شده و آن توجهای که شاهان ماد به دلیل موقعیت ویژهاش و قرار گرفتن در مرز بین دو پایتخت ماد نسبت به آن داشتند کمتر شد و با دور شدن پایتختها از منطقه گروس روز به روز از اهمیت منطقه کاسته شدهاست.
از سال ۶۷۷ قمری به بعد سهرورد و گروس از توابع تومان قزوین بودند، بعد از شورش کردها در سال ۶۸۵ در زمان اباقاخان، کلول بن قباد، حاکم مناطق غربی کردستان بود که دستور خاموش کردن اغتشاشات را داد و بعد از آن حکومت تمامی نواحی کرد نشین به او سپرده شد، مناطق گروس و سقز و سیاهکوه و اسفندآباد زیر نظر کلول بود و بعد از آن به پسرش خضر رسید و تا سال ۷۱۰ حکومت کرد، بعد از اینکه سلطانیه پایتخت دولت ایلخانی نام گرفت، سهرورد و گروس از حکومت کردستان جدا و به تومان سلطانیه پیوستند، با زوال سلسله ایلخانی مغول بیجارگروس مانند سرزمینهای دیگر در میان سلسلههای محلی ایرانی دائم دست به دست میشده.
مغولها در زمان حمله خود به ایران به بیجار نیز حمله کردند چنگیزخان مغول در ۱۰ کیلومتری بیجار در جادهای که اکنون به دیواندره ختم میشود، اقامت گزید، و در بالای کوهی به همین نام در ۵ کیلومتری شهر در قلعهای قدیمی ساکن شده که بعد از آن زمان به چنگیز قلعه معروف شدهاست.
پل گل قشلاق در روستای گل قشلاق از آثار گروس در دوران مغول است.
براساس نوشتههای ابن خردادبه تا اوایل قرن چهارم ه قمری، سهرورد (گروس) از اجزای شهرستان دینور بودهاست، سهرورد از اواسط قرن چهارم در متصرفات سالاریان بود و بعد از آن جزو متصرفات حکومت دیلمی درآمد، از قرن پنجم هجری قمری و با روی کار آمدن سلجوقیان و بهوجود آمدن تقسیمات سیاسی کشور، اصطلاح کردستان را برا تمایز نواحی کردنشین وضع کردند، محدوده کردستان، از همدان آغاز و تا نواحی شهر زور ادامه داشت و پایتخت آن هار (شهر بهار کنونی) بود، بعدها مرکز آن به چمچال منتقل شد. در دوران سلجوقیان سهرورد (گروس) جزو ولایت عراق عجم محسوب میشده و از اجزای کورهٔ قزوین به حساب میآمدهاست. آثار گروس در دوران سلجوقیان: امامزاده عقیل، برج آجری اشقون بابا و … هستند، بنابر تحقیقات سفالهای منطقه گروس در دوران سلجوقی خاص این منطقه بودهاست.
ایران در اواخر دوران صفویه دارای سیزده بیگلربیگی بوده که میرزا سمیعا در کتاب تذکره الملوک، بیگلربیگی (علی شکر) را شامل مناطق: ۱ - قلمرو و توابین ۲ - گروس و الکا زرین کمر و طغانمین ۳ - حاکم الکا هشتاد جفت (طغانمین و هشتاد جفت نیز تا اواسط دوران صفویه جزو گروس بودهاند و اکنون هم دهی به نام هشتادجفت و دهستانی به نام طغامین در شهرستان بیجار وجود دارند) ۴ - حکومتهای هرسین، کلهر، خوار، سمنان، ساوه، حاوه و الکا ری، میداند.
در دوران شاه اسماعیل اول حکومت قلمرو علیشکر (همدان، کرمانشاه، گروس و…) به ولی خان سپرده شد و او پس از مرگ شاه اسماعیل، دینور را نیز متصرف شد، چندی بعد او از حکومت علیشکر عزل و به جای او امیرخان موصللو از طرف شاه طهماسب اول به بیگلربیگی قلمرو علیشکر برگزیده شد، او به خوبی از عهده اداره امور این قلمرو برآمد و مانند حکمرانان سابق این ولایت، حکومت گروس را که جزو قلمرو حکومتشان بود، همچنان در اختیار طایفه کبودوند قرار داده و خوانین کبودوند در دوران وی و در دوران بیگلربیگهای بعد از او نیز حکومت و ریاست گروس را بر عهده داشتهاند.
مینورسکی به نقل از کتاب تاریخ عالم آرای عباسی، آوردهاست: طایفه گروس در دوران صفویه، هم ردیف با طوایف: چگنی و اردلان و بختیاری و فیلی و… است.
در اواخر دوران شاه سلیمان گروس مانند دیگر توابع علیشکر از املاک خاصه جدا شد و به املاک دولتی پیوست و از این هنگام حاکم گروس، لطفعلیخان گروسی بود.
نام اداری گروس در دوران صفویه به (زرین کمر) تغییر یافت.
از وقایع مهم گروس در دوران صفویه طغیان، دولتیار خان سیاهمنصور، حاکم آذربایجان، گروس و مناطقی دیگر از شمال غرب ایران، علیه سلطان محمد خدابنده، پدر شاه عباس اول بودهاست که موجب یورش سپاهیان قزلباش به این منطقه شده و در نتیجه حملههای مکرر قزلباشان به گروس و اطراف که چندین سال به طول انجامید، این منطقه دچار ویرانی زیادی گردید، و در نهایت شاه عباس دولتیارخان را اعدام نمود و به منطقهٔ تحت سلطه او نیز حمله کرد و کشتار و غارت بزرگی در گروس به راه انداخت و اکثر افراد طایفه سیاهمنصور را به مناطق مختلف کشور تبعید کرد.
شاه صفی نیز به کردستان و گروس که تحت سیطرهٔ خان احمد خان اردلان بود حمله کرد و او راشکست داد و در منطقه قتل و غارت کرد. حکومت کردستان و گروس تا سال ۱۱۳۶ ه.ق بر عهده خانه پاشا بابان بود که با حمایت سلیمان پاشا حاکم بغداد به این منطقه حمله کرده بود.
در سال ۱۱۳۶ ه.ق در اول شوال به موجب معاهدهای که در استانبول به امضا دولتهای روس و ترک رسید، مقرر گردید که سرزمینهای اشغالی ایران بین آنها تقسیم گردد و در این تقسیمبندی شهرهای: همدان، کرمانشاه، تبریز و گروس و دیگر شهرهای غرب ایران در اختیار دولت عثمانی قرار گرفت.
زمانی که گروس در تصرف عثمانیها بود، آنها سبحان وردی خان را حاکم منطقه کردندو او حاکم اسفندآباد و خمسه و گروس بود، تا اینکه در سال ۱۱۴۳ ه.ق از طرف نادر شاه که سپه سالار شاه طهماسب ثانی صفوی بود به حکومت کردستان رسید.
آثار دوران صفویه در گروس عبارتند از: چهارباغ گروس، برج ینگی ارخ، پل صلواتآباد، قلعه روستای صلواتآباد، بازار بیجار، آرامگاه پیر خضر و گنبد سنگی اوچ گنبد خان
در شعبان سال ۱۱۴۲ ه. ق، نادر شاه افشار تمام سرزمینهای اشغال شده توسط نیروهای عثمانی را در نبردی با عثمانیها آزاد میکند که گروس هم جزوی از مناطق آزاد شده میباشد، در سال ۱۱۴۳ یک بار دیگر در نبردی میان شاه طهماسب و احمد پاشا عثمانی و علی پاشا حکیم اوغلو، بار دیگر شهرهای کردستان، همدان، گروس و خمسه، به دست نیروهای عثمانی افتاد.
از نظر سیاسی و تقسیمات کشوری، گروس در دوره افشاریه از توابع ایالت قلمرو علیشکر بوده.
حسینعلی خان گروسی که مدتی حاکم گروس بود، مقام ایشیک آقاسی باشی نادر را داشتهاست.
در این دوره نادر شاه طایفه خواجهوند را از گروس به مناطق شمال ایران کوچ داد و تعدادی از طایفه افشار را که در خراسان ساکن بودند را به شرق و شمال گروس انتقال داد؛ و با این کار از شورش آنها در نواحی تحت تصرف خود جلوگیری کرد.
کریم خان زند پس از حمله به منطقه اردلان به گروس نیز حمله کرد و به بهانه رابطه خوب حاکم گروس (محمد امین خان) با والی کردستان (حسنعلی خان اردلان)، به گروس صدمات زیادی وارد میآورد و دختر محمد امین خان (خورشید خانم) را با خود به شیراز برده به عقد و ازدواج خواهرزاده خود علی مراد خان زند درمیآورد، در این دوره محمد امین خان از سرداران بزرگ دوران زند بوده و کریم خان مدتی پس از حمله به گروس کمکهایی را برای آبادانی آن در نظر میگیرد.
گروس از نظر سیاسی در این دوره جزو بیگلربیگی قلمرو علیشکر به مرکزیت همدان بود و حکومت آن هم به صورت موروثی در اختیار خاندان کبودوند بود. از ابتدای دوران زندیه تا سال ۱۱۸۳ ه.ق حاکم گروس محمد امین خان بودهاست و پس از او حکومت گروس به فرزندش محمد حسین خان میرسد.
حکام و خوانین گروس در این دوره جزو قشرها درجه اول و مهم ایران بودهاند.
از آثار موجود در گروس که متعلق به دوران زندیه میباشد، مسجد خسروآباد گروس است که در ۴۵ کیلومتری شهر بیجار و در روستای خسروآباد قرار دارد.
گروس و کردستان در سالهای اولیه حکومت قاجار زیر نظر حکومت اداره میشدند، در آن زمان تقسیمات اداری و حکومتی کشور شامل پنج حکمرانی و دوازده حکومت نشین بودهاست، اولین حکمرانی آذربایجان و مقر ولیعهد بود که شامل آذربایجان، همدان، زنجان و گروس بودهاست، گروس جزو ایالت آذربایجان و تحت حاکمیت نایب السلطنه بوده.
در این دوران از پنج ولایت پنج بلوک و ناحیه جدا کردند و تحت اداره یک حکومت قرار دادند
همچنین از قزوین و همدان و آذربایجان و… بلوکی مجزا و به زنجان اضافه کردند که خمسه نام گرفت. در همین ایام بلوک کرسف از ناحیه گروس جدا و به خمسه پیوست، (منطقه سهرورد قدیم) هم جزو این بلوک بود،
حاج میرزا آقاسی در زمان محمدشاه قاجار و بعد از مرگ محمدصادق خان گروسی در سال ۱۲۶۰ ه.ق ولایت گروس را از زیر پوشش نایب السلطنه خارج و حکومت آن را مستقل کرد تا شاه و صدراعظم بهراحتی بتوانند حکام آن را عزل و نصب کنند، بنابر نوشته امیر نظام گروسی حاج میرزا آقاسی بنابر کدورتی که با طایفه گروس داشت حکومت گروس را از گروسیان گرفت و به ابراهیم خان سلماسی سپرد، بعد از مرگ محمدشاه در سال ۱۲۶۳ ق حکومت گروس توسط امیرکبیر به طایفه گروس سپرده شد و ولایت گروس دوباره مستقل شد. در روزنامه دولت علیه ایران در سال ۱۲۸۲ آمدهاست:
از آنجا که ولایت گروس نسبت به سایر ولایات ممالک محروسه کوچکتر و کم وسعتتر است و از آنجا، دو فوج در جزو افواج قاهره سرباز و قریب سیصد نفر برقرار بود و این قدر توپچی و سرباز از حوصلهٔ آن ولایت خارج بود لهذا با عرض و استدعای سپهسالار اعظم، حکم جهان مطاع همایون شد که سرباز آنجا را به یک فوج تمام که یکهزار و یکصد نفر باشد بکاهند.
در اوایل حکومت قاجار و زمان حاکمیت نجفقلی خان گروسی، صایینقلعه (شاهیندژ) و صفاخانه (میاندوآب) ضمیمه ولایت گروس شدند، در زمان محمدشاه قاجار الحاق اسفندآباد کردستان (قروه) به گروس با مرگ شاه در تاریخ ۱۲۶۴ ق منقضی شد. در سال ۱۲۹۸ ق و در زمان حکومت امیرنظام گروسی ساوجبلاغ و صایینقلعه ضمیمه ولایت گروس میشوند و در سال ۱۳۰۹ ق با استعفای امیرنظام گروسی از پیشکاری آذربایجان از خاک گروس جدا میشوند.
در اواسط پادشاهی ناصرالدین شاه ولایت گروس جزو یکی از ۲۳ ایالت و ولایت ایران بود که بوسیله حکام محلی اداره میشدند، در اواخر حکومت قاجار و در زمان حاکمیت علیرضا خان گروسی، در سال ۱۳۲۰ ق حکومت را از خوانین گروس گرفتند و به افراد غیر گروسی واگذار کردند.
پس از پیروزی انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی، تعداد ۲۷ ایالت و ولایت در مجلس دارای نماینده شدند که ولایت گروس هم جزو آنها بود و این ولایت شامل: بیجار و مضافات بود و مرکز حوزه انتخابیه هم شهر بیجار بود.
در جریان شورش ابوالفتح خان سالارالدوله در سال ۱۳۲۹ ق که از کردستان و کرمانشاهان و گروس آغاز شد، صدمات فراوانی به گروس وارد آمد و منطقه ناامن شد، در گروس ضرغامالسلطنه، علیرضا خان گروسی و افتخار نظام گروسی، حامی سالارالدوله بودند، آنها مالیاتی که از مردم میگرفتند را صرف اردوی سالارالدوله کردند و این باعث فقر در گروس شد، در همان زمان با ویران شدن روستاها، از ۳۶۷ روستا در گروس، ۷۰ روستا خالی از سکنه شد، غارتگری و حملههای مکرر ایلهای مندمی و گلباغی در سالهای ۱۲۹۲ تا ۹۹ شمسی موجب ویرانی زیادی گردید.
از لحاظ جغرافیایی گروس در زمان قاجار شاهراه ارتباطی، شمالغرب با غرب و مرکز ایران بود، گروس در آن دوره مرکز مهم تولید غله و قالی بافی بود و صادرات گندم به خارج از گروس انجام میگرفت، همچنین در زمان قحطی تبریز به دستور امیر نظام گروسی از گروس به تبریز گندم انتقال دادند و مردم از مرگ نجات یافتند.
تشکیل کمپانی اداره قالی بافی گروس در زمان پیشکاری آقا میرزا یوسف مستوفی باشی و حکومت علیرضا خان گروسی در سال ۱۳۱۵ ق اتفاق افتادهاست.
مردم و فوج گروس در جنبش مشروطه ایران، وقایع آذربایجان و فتح تهران، نقش مؤثری ایفا کردهاند، در جریان وقایع آذربایجان، زمانی که ستارخان توسط نیروهای رحیم خان در اردبیل محاصره شده بود، علیرضا خان گروسی و افتخار نظام گروسی با ۴۰۰ سوار داوطلبانه به لشکر دولتی پیوستند و در ۷ محرم ۱۳۲۸ وارد شهر سراب شدند و به جانب اهر حرکت کردند. مردم گروس در جریان فتح تهران در جمادی الثانی ۱۳۲۷ ق با آگاهی از مشروطیت به نیروهای فاتح تهران (نیروهای بختیاری، گیلانی و تبریزی) پیوستند.
در خلال جنگ جهانی اول بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ میلادی راه بر نیروهای بیگانه در بیجار باز شد.
در سال ۱۹۱۶ ولایت گروس توسط روسها و سپس عثمانیها مورد حمله قرار گرفت، در اوایل جنگ مردم بیجار با نیروهای روس کنار آمدند اما بعد از آنکه شهر به دست عثمانیها افتاد، آنها به بهانه اینکه مردم با روسها همکاری کردهاند، شهر را ویران و مسجد جامع را با گلولههای توپ تخریب کردند، نیروهای عثمانی مواد غذایی و غلات را از مردم تصاحب کردند و شرایط سختی را به وجود آوردند. شهر بیجار در جریان جنگ جهانی اول بارها بین دو دولت عثمانی و روسیه دست به دست گردید و صدمه فراوانی به شهر و مردم وارد آمد بهطوریکه بعد از جنگ حدود نیمی از جمعیت خود را از دست داد که تعدادی از آنها در اثر جنگ و قحطی بعد از جنگ کشته شدند و تعدادی نیز با وجود آمدن این شرایط سخت مجبور به مهاجرت از این ولایت شدند، نیروهای انگلیس هم بعد از روسها و عثمانیها وارد بیجار شدند. پس از جنگ جهانی اول و بیرون رفتن قوای روسی و عثمانی گروس رونق گذشته خود را از دست داد.
نیروهای روس در هنگام تخلیه بیجار در دی ماه سال ۱۲۹۶ شمسی، بازار بیجار را آتش زده و غارت کردند، همچنین آنها وارد خانههای مردم شده و اموال آنها را غارت کردند.
قحطی بزرگی که بهدنبال جنگ جهانی اول و بین سالهای ۱۲۹۸–۱۲۹۶ در ایران اتفاق افتاد، به شهر بیجار هم صدمات مالی و جانی زیادی وارد کرد.
در میان شهرهای غرب ایران که به اشغال قوای بیگانه در جنگ جهانی اول درآمدند، شهر بیجار بیشترین صدمه را دید، نیروهای روس و عثمانی در زمان جنگ غلات و حبوبات را تصاحب کردند، قحط سالی بعد از جنگ در بیجار به شکلی بود که به مدت چند ماه روزی دویست نفر بر اثر گرسنگی و بیماری جان خود را از دست میدادند، جمعیت شهر بیجار قبل از جنگ حدود ۲۰۰۰۰ نفر بود که بعد از جنگ و قحطی به حدود ۷۰۰۰ نفر کاهش یافت.
به گفته داناهو، که یک افسر سیاسی اعزام شده به بیجار در زمان جنگ جهانی اول بودهاست، جمعیت این شهر در سال ۱۹۱۸ و در پایان جنگ و قحطی برابر با ۱۰۰۰۰ هزار نفر بودهاست.
داناهو در خاطراتش اشاره کردهاست: هنگامی که این منطقه به دام قحطی افتاد، او چارهای نداشتهاست جز آنکه برای کاستن از شدت درد و رنج فراگیر، با روند خرید گندم با پول انگلیسیها همکاری کند.
شهر بیجار قبل از تقسیمبندی استانی مرکز ولایت گروس بودهاست، گروس به محدودهای شامل قسمتهایی از استانهای قزوین، زنجان، همدان و کردستان کنونی اطلاق میشدهاست.
با تقسیمات سیاسی کشور در سال ۱۳۱۶ شمسی که برای اولین بار بود در دوران پهلوی صورت میگرفت گروس از یک ولایت نیمه مستقل تنها به یک شهرستان کوچک به نام بیجار گروس که شامل هفت دهستان و ۲۶۷ روستای آباد بودهاست، تبدیل شد.
پس از نهضت مشروطیت، اولین قانون تقسیمات کشوری تحت عنوان قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام در ۱۴ ذیقعده ۱۳۲۵ به تصویب رسید که بر اساس ماده ۲ آن، کشور به چهار ایالت آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس، و خراسان تقسیم شده بود. بر اساس قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب ۱۶ آبان ۱۳۱۶، کشور به شش استان و پنجاه شهرستان تقسیم شد. مطابق این قانون، تقسیمات کشوری به ترتیب عبارت بود از: استان، شهرستان، بخش، دهستان، قصبه و ده. استانهای کشور شامل استانهای شمال، شمالغرب، شمالشرق، غرب، جنوب و استان مکران بود. در این تقسیمبندی استانهای کشور با توجه به موقعیت جغرافیایی استقرار آنها و جهات اربعه، نامگذاری گردیدند که بیجار گروس در استان غرب جای گرفت. گستردگی استان غرب به گونهای بود که از نواحی کردستان تا خرمشهر و آبادان کنونی را در بر میگرفت و دوازده شهرستان تابع آن عبارت بودند از: کردستان، گروس، کرمانشاهان، باوندپور، پشتکوه، لرستان، بروجرد، همدان، ملایر، خرمشهر، آبادان و کهگیلویه.
بر طبق قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران (مصوب ۳ بهمن ۱۳۱۶)، تعداد استانها از شش استان به ده استان تغییر کرد. نام استانها به ترتیب از یکم تا دهم شد. هر استان از چند شهرستان و هر شهرستان از چند بخش تشکیل میشد. علاوه بر این ده استان، پایتخت و نواحی پیرامون آن، استان مستقل تهران را تشکیل میداد. تا ۱۳۲۷ تعداد این استانها ثابت ماند. استان پنجم شامل یازده شهرستان: ایلام، شاهآباد، قصرشیرین، کرمانشاهان، سنندج، سقز، ملایر، نهاوند، تویسرکان، همدان و بیجار.
با تقسیم آذربایجان و دو استان به نام استانهای سوم و چهارم شهرستان بیجار گروس از استان پنجم جدا و به استان چهارم یا همان استان آذربایجان غربی پیوست، این تقسیمبندی در حدود سال ۱۳۱۸ شمسی انجام گرفت و بیجار گروس تا سال ۱۳۲۵ از توابع استان چهارم بود. استان چهارم شامل شهرستانهای:
شهرستان بیجار از سال ۱۳۲۵ تا سال ۱۳۳۷ در تقسیمات کشوری به استان همدان پیوست.
با تشکیل استان کردستان در سال ۱۳۳۷ شهرستان بیجار گروس به کردستان پیوست. شهر بیجار هماینک مرکز شهرستان بیجار و در بخش مرکزی این شهرستان جای گرفتهاست.
بیجار منطقهای است کوهستانی در امتداد سلسله جبال غربی ایران و یک سوم اراضی آن تقریباً کوهستانی است. نوع زمین و ساختمان آن مرکب از سنگهایی رسوبی بهویژه ترکیبات رسی و آهکی و شنی مخلوط میباشد که مربوط به دگرگونیهای دوران سوم زمینشناسی است. این شهر در طول ۴۷ درجه و ۳۶ دقیقه شرقی گرینویچ و عرض شمالی ۳۵ دجه و ۵۲ دقیقه استوا واقع شدهاست. ارتفاع بیجار از سطح دریا ۱٬۹۴۰ متر میباشد، شهر بیجار ۷۷۰ متر از تهران و ۴۲۵ متر از سنندج بلندتر است. بیجار دارای آب و هوای سرد و خشک است.
بیجار منطقهای است کوهستانی در امتداد سلسله جبال غربی ایران و یک سوم اراضی آن تقریباً کوهستانی است. نوع زمین و ساختمان آن مرکب از سنگهایی رسوبی مخصوصاً ترکیبات رسی و آهکی و شنی مخلوط میباشد که مربوط به دگرگونیهای دوران سوم زمینشناسی است.
کوههای شمالی بیجار بیشتر خاکی است و از شمال غرب به جنوب شرق کشیده شدهاند و خطالراس آن حد طبیعی بین شهرستان بیجار با شهرستانهای تکاب و ماهنشان میباشد. بلندترین قلههای این رشته کوهها عبارتند از امامزاده ایوب انصار، زرنیخ، و شاهنشین.
کوههای جنوب بیجار خطالراس آنها حد طبیعی بین شهرستان بیجار و شهرستان قروه میباشد؛ و بلندترین قلهٔ آن زیره با ارتفاع ۲٬۶۴۲ متر است.
کوههای مرکزی بیجار تقریباً موازی با کوههای شمالی کشیده شدهاست و از نزدیکی شهر بیجار و پیرتاج گذشته و به کوههای فرقان متصل میگردد. بلندترین قلههای آن شامل سرقیصه، نقاره کوب، پنجهعلی، تماشا، حمزه عرب و چنگ الماس میشود.
منطقه حفاظتشده بیجار در استان کردستان و در موقعیت N۳۶۰۰ تا N۳۶۱۲ عرض شمالی و E۴۷۲۵ تا E۴۷۵۳ طول شرقی واقع شدهاست. مساحت آن ۳۱٬۶۱۲ هکتار میباشد. این منطقه مهمترین زیستگاه طبیعی استان است که با وسعتی معادل ۲۳٬۰۰۰ هکتار در شمال شرقی استان قرار گرفتهاست این منطقه از شمال به روستای حسن چاروق، حسنآباد یاسوکند و رودخانه قمچقای، از غرب به جاده آسفالته در دامنههای غربی کوه سلیم و از طرف جنوب به جاده کمر زرد و امتداد رودخانه قزلاوزن و از طرف مشرق به جاده قدیمی زنجان محدود میگردد. این منطقه به دلیل قرار گرفتن در میان سلسله ارتفاعات و تحت تأثیر جریانهای رطوبتی، از ریزشهای جوی نسبتاً کافی برخوردار بوده و تعداد زیادی چشمه دائمی و فصلی در آن دیده میشود و از لحاظ حیات وحش غنی بوده و تودههای مختلف پستانداران و پرندگان، خزندگان، و انواع ماهی در این منطقه وجود دارد که از آن جمله میتوان به قوچ و میش ارمنی، آهو، خرس قهوهای، گراز، گربه وحشی، خرگوش و انواع پرندگان مانند حواصیل خاکستری، کبک، چکاوک و جانداران آبی مانند سگ آبی، عروس ماهی، سیاه ماهی و سس ماهی اشاره نمود.
سد خاکی گلبلاغ در ۱۵ کیلومتری محور بیجار - قروه بر روی رودخانه اوزن دره احداث شده که با حجم مخزن ۸ میلیون متر مکعبی ظرفیت آبیاری حداقل ۸۰۰ هکتار از اراضی پایاب سد را دارد.
سد گلبلاغ از حیث منابع آبی غنی بوده و در حال حاضر از زیر کشت بردن محصولاتی مختلفی نظیر گندم و جو و بالاخص سیب زمینی از آب این سد استفاده میشود.
پرورش انواع ماهی نیز در این سد صورت میگیرد. پرورش ماهی قزل آلا از درصد بالایی در این سد برخوردار است.
مشخصات فنی سد:
این منطقه دارای آب و هوایی نیمه خشک است. به علت ارتفاع زیاد منطقه نسبت به سایر مناطق استان، اختلاف درجه حرارت سردترین روز سال با گرمترین روز سال به ۷۹ درجه سانتی گراد میرسد. حداقل دما در منطقه مربوط به بهمن ماه با ۳۸ درجه سانتی گراد زیر صفر و حداکثر آن مربوط به ماههای تیر و مرداد با ۴۱ درجه سانتی گراد بالای صفر بودهاست. متوسط بارش سالیانه منطقه ۹/۴۳۹ میلیمتر است. طول مدت ماههای خشک منطقه به ۴ ماه میرسد و تعداد روزهای یخبندان منطقه ۱۰۷ روز میباشد.
قبل از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، جمعیت شهر بیجار حدود ۲۰۰۰۰ نفر بودهاست؛ که بعد از جنگ و به دنبال آن قحطی و خشکسالی در سال ۱۹۱۸ به حدود ۱۰۰۰۰ نفر کاهش مییابد.
در سال ۱۹۴۸، جمعیت شهر بیجار به حدود ۷۰۰۰ نفر کاهش پیدا میکند، در سال ۱۲۹۷ شمسی تعداد زیادی از مردم گروس و بیجار به دلیل آنفولانزا از بین رفتند. در سال ۱۳۴۳ شمسی (۱۹۶۴) جمعیت شهر بیجار ۱۰۰۹۰ نفر بودهاست.
جمعیت شهر بیجار در سال ۱۹۷۶ برابر با ۱۳۵۴ شمسی ۱۷۲۲۴ نفر و به ترتیب در سالهای: ۱۹۸۶، ۱۹۹۱، ۱۹۹۶، ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ برابر با ۳۴۱۲۳، ۳۹۴۸۸، ۴۴۲۴۰، ۴۶۱۵۶ و ۴۷۵۳۷ نفر بودهاست.
آهنگ رشد جمعیت بیجار به دلیل مهاجرت بالا منفی میباشد.
طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۰:
جمعیت شهرستان بیجار برابر با ۹۳٬۷۱۴ نفر، ۴۶۶۱۳ مرد و ۴۷۱۰۱ نفر زن میباشد که ۲۶۱۲۷ خانوار را شامل میشود
جمعیت نقاط شهری: ۵۲٬۲۸۳ نفر، ۲۶۰۲۳ مرد و ۲۶۲۶۰ زن، ۱۴۹۷۰ خانوار میباشد.
جمعیت نقاط روستایی: ۴۱۴۳۱ نفر، ۲۰۵۹۰ مرد و ۲۰۸۴۱ زن، ۱۱۱۵۷ خانوار میباشد.
آمار مهاجرت مردم این شهر بسیار بالاست، دلایل عمدهای همچون بیکاری و کمبود امکانات مسبب این امر هستند.
مهاجرت از بیجار بزرگترین معضل این شهر میباشد که خود معلول نبود امکانات و شغل است، بیتوجهی به شهر بیجار باعث آمار بالای مهاجرت مردم این شهر به پایتخت و شهرهای دیگر شده و به دنبال این موضوع کم شدن جمعیت شهر و حتی شهرستان بیجار هم یکی از دلایلی است که دولت و بخش خصوصی به سرمایهگذاری در آن توجهی نمیکند، بر طبق آمارهای مختلف از حدود ۱۰ سال پیش، بیش از ۳۰ هزار نفر از این شهر به دیگر نقاط ایران کوچ کردهاند.
اهالی شهر بیجار به زبان کردی سورانی با لهجهٔ گروسی (به کردی: گهڕووسی) سخن میگویند، همچنین در منطقه بیجار گروس به گویشهای کلهری و گورانی نیز تکلم میکنند.گروسی (به کردی: گهڕووسی) یکی از لهجههای کردی است. این زبان بیشتر در مناطق بیجار گروس و قروه تکلم میشود. کردی گروسی رابط بین کردی سورانی با کلهری است چنانکه گویش و کاربرد لغات کمتر کلهری بوده ولی لهجهٔ سخن گفتن همانند کردی سورانی (سنندجی) میباشد. البته کلماتی را نیز از کردی کرمانجی (شکاکی) به قرض گرفتهاست.
مردم این شهر پیرو دین اسلام و مذاهب تشیع و تسنن هستند.
یهودیان که از آنها با عنوان کلیمی هم نام برده میشود در بیجار و به زبان کردی (موسایی) نام داشتند و محلهای که در آن ساکن بودند هم (محله موساییها) نام دارد. در مورد تاریخ دقیق سکونت یهودیان در بیجار اطلاعاتی در دست نیست اما تا جایی که مشخص است، یهودیان در زمان صفویه به بعد در بیجار و گروس زندگی میکردهاند، آنها در رونق فرشبافی، رنگرزی، دباغی و تجارت (مخصوصا تجارت فرش) در گروس، نقش زیادی داشتهاند، یهودیان گروس در پزشکی و کشاورزی و حتی موسیقی، عکاسی و نقاشی تبحر داشتهاند.
یهودیان (کلیمیان) با توجه به اسناد قدیمی گروس در سال ۱۳۲۹ قمری، جمعیتی برابر ۳۰۰ خانوار بودهاند و زمانی که شهر بیجار ۱۲۰۰ خانوار و ۸۹۱۲ نفر جمعیت داشتهاست، ۱۰۸ خانوار آنها یهودی بودهاند، آنها مدرسه، کنیسه، گرمابه، قصابی و حتی چشمهٔ آب مخصوص به خود را داشتهاند.
در دوره پنجم انتخابات مجلس شورای ملی، دکتر لقمان شهسواری که کاندید نمایندگی مجلس از سوی کلیمیان گروس بود، بهعنوان نماینده کلیمیان ایران، به مجلس شورای ملی راه یافت.
جمعیت یهودیان بیجار در سال ۱۳۱۶ شمسی ۶۱۰۰ نفر و در سال ۱۳۴۳ در حالی که جمعیت شهر بیجار ۱۰۰۹۰ نفر بودهاست، یهودیان نیم درصد کل جمعیت یعنی حدود ۵۰۰ نفر بودهاند. دلیل کاهش جمعیت آنها مهاجرت به اسرائیل بودهاست.
یهودیان به غیر از شهر بیجار در روستاهای گروس از جمله: پیرتاج، خسروآباد و… ساکن بودهاند.
گورستان اختصاصی یهودیان بیجار در دامنه کوه نقاره کوب قرار داشتهاست.
توپانقار: این بازی قوانینی مشابه به بازی بیس بال دارد و در آن از اصلاحات بومی در اجرای قوانین بازی استفاده میگردد. این بازی از گذشتههای بسیار دور و تا دهههای چهل و پنجاه انجام میشدهاست.
شهر بیجار دارای دو کتابخانه عمومی میباشد.
== بیمارستان و مراکز درمانی == بیمارستان امام حسین
بزرگترین واحد صنعتی استان کردستان در شمال غربی شهر بیجار واقع شدهاست. در سال ۱۳۶۸ مقدمات اجرای کارخانه سیمان کردستان شکل گرفت و در سال ۱۳۶۹ عملاً مقدمات اجرایی فراهم گردید و کارخانه سیمان کردستان در سال ۱۳۷۵ به بهرهبرداری رسید و در حال حاضر با ظرفیت تولید ۳۲۰۰ تن کلینکر در روز به فعالیت خود ادامه میدهد. با تغییراتی که در سال ۱۳۹۰ در این کارخانه انجام شد در حال حاضر این کارخانه توانایی تولید روزانه ۴۰۰۰ تن انواع سیمانهای خاص را دارد که این تکنولوژی (سیلوی مولتی چمبر) در ایران منحصر بفرد بوده و در صورت افزایش نرخ انرژی مزیت فراوانی نسبت به سایر کارخانجات دارد.
شهرستان بیجار به دلیل تولید فراوان گندم به انبار غله باختر معروف است. سیلو و انبارهای گندم شهر بیجار علاوه بر ذخیره محصولات شهرستان بیجار محل ذخیره گندم دیگر نقاط استان نیز میباشد.
قالی، قالیچه، گلیم، جاجیم و … از برجستهترین صنایع دستی منطقه بیجار محسوب میشوند.
بیجار به عنوان یکی از متقدمین صنعت فرش بافی در ایران به حساب میآید، مناطق قالی بافی در گذشته و حال شامل شهر بیجار و روستاهای اطرافش است. تعداد زیادی از قالیهای قدیمی کردستان که هماینک در موزههای بزرگ فرش در داخل و خارج کشور نگهداری میگردند از قالیهای بافت بیجار هستند. قالیبافی در این شهر دارای سابقه دیرینهای است و قدمت بافت قالیهای تاریخ دار بیجار (موجود در خارج از کشور) به سال ۱۲۶۶ (ه. ق) بازمیگردد. ویژگی شاخص قالی بیجار، ساختار متراکم این قالی هاست. بافت آنها به گونه